رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت رامین
#پارت_135
+از کی خجالت میکشی! اونم تو!
ب خندیدنم ادامه دادم
اروم بهش گفتم یه نگا به بچه ها بندازه!
ماهورم ک دیوونه سرشو گرف بالا : نگاش نکنید اولین نکه باره میرقصه باهام روش نمیشه!
هووف این دیگه کیه حالا من نشونت میدم ماهور خان تو صبر کن فقط تلافی
اون کادوی ندادتم از دلت در میارم
+ترانه
_هان
+چته!
_نمیخاسم با یه برج زهرمار اعصاب خورد کن از خودمچکر برقصم!
+باز چیکار کرده اینی که میگی
_بعدا میفهمه بچه ها برن بعد
+اهان قضیه یه چیز دیگه س میگم من تعارف ندارم با کسی بریم بالا الان بفهمم
من یکم بعدش نشستم و به رقص بچه ها دقت میکردم خیلی لاکپشت وارد تکون میدادن پاهاشونو تو بغل هم!
خیلی بامزن اخ اخ رامینم روش نمیشه ها گرچه راحتن در کل همه باهم ولی ماهور یه لحظه سرشو اورد بالا رامین اومد نشست ملیسو گذاشت اون وسط خندم گرفته بود!
ملیسم اومد تاسف وار بهش نگا کردم
معلومه عصبانی شد
اروم گفتم _ چته؟
ملیسا: تتر ماها همگی باهم راحتیم و این حرفارو نداریم ولی جدیدا رامین رو ماهور حساس شده در صورتی که ماهور الان چیزیم نگف!
_خب حس عذاب وجدان داره بچه ماهور مث داداششه بعد با خواهرش دوسته روش نمیشه وسط قر بده باهات قبلا چیزی نبوده بینتون که اینجوری باشه ولی الان که هست!
ملیس: میگم تتر بب...
با اومدن فاطینا ساکت شد: چخبرا؟!
پچ پچ تنها تنها!
_شما چه خبر عزیزم! دادامشو چسبیدی دو دستی!
فاطینا: داداشت؟!
ملی: سامیو میگه
فاطینا: نه ج چسبیدنی اون چسبیده اصا من عمرا! اصا من کاریش ندارم که!
_همتون ی چیزیتون میشه ها! ی مدت نبودم از دم مغز رد! فهمیدم خودم چیزی نگید
بهارم نشست پیشمون پسرام اونور تر بودن
_خب درداتونو یکی یکی بگید ببینم چتونه
بهار: من خوبم ! یعنی خوب تابستون عروسیمه چرا بد باشم دیگه !
_خب تو هیچی ملی ادامه بده،اینا اب زیرکاه تر از این حرفان ک نفهمن خودت بگوبهتره
بهار:چیو بگه اینکه بارامین دلوقلوه میدن؟!
فاطینا:ما که میدونیم!
ی لحظه بینمون سکوت بودو بعدصدای خندمون بلندشد
سپنتا:بگین بخندیم ماهم!
ملی:مناسب سنت نیست
سپنتا: دهن منوبازنکنیددخترا!
من اون ذهناتونم میخونم
(سپنتامون دکتر روانشناس تشریف دارن و عضو هیئت علمی یکی از دانشگاه های خوب )
ملیسا: سکووت نزار جلو زن آینده ت ابرو ریزی بشه به دهن وا کردن باشه من گذشته تو میارم جلو چشات و لبخند مکش مرگ مایی برای سپنتا زد ک دهنشو بست
خندم گرف
ملی: خب تتر میگم رامین با وجود ماهور و اینکه چقد مهمه براش حاضره جدی تر به ما فک کنه! و اگ قرار باشه جدی شه قضیه میتونه باهاش حرف بزنه؟!
_نمیدونم ! رابطه اینا خیلی محکمه خراب نمیشه نترس! حالا تا ببینیم چی میشه ... خب فاطی تو نمیخای ی چیزایی و رو کنی!...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاص #BEAUTIFUL_NICE #پست_جدید #جذاب #زیبا #شیک #هنری
+از کی خجالت میکشی! اونم تو!
ب خندیدنم ادامه دادم
اروم بهش گفتم یه نگا به بچه ها بندازه!
ماهورم ک دیوونه سرشو گرف بالا : نگاش نکنید اولین نکه باره میرقصه باهام روش نمیشه!
هووف این دیگه کیه حالا من نشونت میدم ماهور خان تو صبر کن فقط تلافی
اون کادوی ندادتم از دلت در میارم
+ترانه
_هان
+چته!
_نمیخاسم با یه برج زهرمار اعصاب خورد کن از خودمچکر برقصم!
+باز چیکار کرده اینی که میگی
_بعدا میفهمه بچه ها برن بعد
+اهان قضیه یه چیز دیگه س میگم من تعارف ندارم با کسی بریم بالا الان بفهمم
من یکم بعدش نشستم و به رقص بچه ها دقت میکردم خیلی لاکپشت وارد تکون میدادن پاهاشونو تو بغل هم!
خیلی بامزن اخ اخ رامینم روش نمیشه ها گرچه راحتن در کل همه باهم ولی ماهور یه لحظه سرشو اورد بالا رامین اومد نشست ملیسو گذاشت اون وسط خندم گرفته بود!
ملیسم اومد تاسف وار بهش نگا کردم
معلومه عصبانی شد
اروم گفتم _ چته؟
ملیسا: تتر ماها همگی باهم راحتیم و این حرفارو نداریم ولی جدیدا رامین رو ماهور حساس شده در صورتی که ماهور الان چیزیم نگف!
_خب حس عذاب وجدان داره بچه ماهور مث داداششه بعد با خواهرش دوسته روش نمیشه وسط قر بده باهات قبلا چیزی نبوده بینتون که اینجوری باشه ولی الان که هست!
ملیس: میگم تتر بب...
با اومدن فاطینا ساکت شد: چخبرا؟!
پچ پچ تنها تنها!
_شما چه خبر عزیزم! دادامشو چسبیدی دو دستی!
فاطینا: داداشت؟!
ملی: سامیو میگه
فاطینا: نه ج چسبیدنی اون چسبیده اصا من عمرا! اصا من کاریش ندارم که!
_همتون ی چیزیتون میشه ها! ی مدت نبودم از دم مغز رد! فهمیدم خودم چیزی نگید
بهارم نشست پیشمون پسرام اونور تر بودن
_خب درداتونو یکی یکی بگید ببینم چتونه
بهار: من خوبم ! یعنی خوب تابستون عروسیمه چرا بد باشم دیگه !
_خب تو هیچی ملی ادامه بده،اینا اب زیرکاه تر از این حرفان ک نفهمن خودت بگوبهتره
بهار:چیو بگه اینکه بارامین دلوقلوه میدن؟!
فاطینا:ما که میدونیم!
ی لحظه بینمون سکوت بودو بعدصدای خندمون بلندشد
سپنتا:بگین بخندیم ماهم!
ملی:مناسب سنت نیست
سپنتا: دهن منوبازنکنیددخترا!
من اون ذهناتونم میخونم
(سپنتامون دکتر روانشناس تشریف دارن و عضو هیئت علمی یکی از دانشگاه های خوب )
ملیسا: سکووت نزار جلو زن آینده ت ابرو ریزی بشه به دهن وا کردن باشه من گذشته تو میارم جلو چشات و لبخند مکش مرگ مایی برای سپنتا زد ک دهنشو بست
خندم گرف
ملی: خب تتر میگم رامین با وجود ماهور و اینکه چقد مهمه براش حاضره جدی تر به ما فک کنه! و اگ قرار باشه جدی شه قضیه میتونه باهاش حرف بزنه؟!
_نمیدونم ! رابطه اینا خیلی محکمه خراب نمیشه نترس! حالا تا ببینیم چی میشه ... خب فاطی تو نمیخای ی چیزایی و رو کنی!...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاص #BEAUTIFUL_NICE #پست_جدید #جذاب #زیبا #شیک #هنری
۱۰.۷k
۲۸ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.