مافیایمن

#مافیای_من
#P15

هان:نمیدونم چم شده بود
نمیتونستم کاری کنم
اشکام سرازیر شدن
نمیخواستم همکاری کنم
ولی نمیتونستم با لینو مخالفت کنم.......پس همکاری کردم
نفس کم آوردم
سعی کردم لینو رو متوقف کنم
با مشت به سینه ‍ش ضربه میزدم
ولی تاثیری نداشت......تا اینکه خودشم نفس کم آورد
«با گریه»
ل...لینو...هق.....چرا اینطوری میکنی؟؟
چت شده؟؟؟
لینو:بهت اجازه حرف زدن ندادم
و اینکه من کارم با تو تموم نشده
هان:و....ولی لینو........
یهو حالت تهوع گرفتم
میخواستم برم تو دستشویی ولی لینو مانع ‍م شد
لینو:کجا؟؟؟؟
گفتم هنوز بات کار دارم
هان:میخواستم حرف بزنم ولی نمیتونستم
جلو ‍ی دهنمو گرفتم
لینو:چیشده؟؟؟
میخوای فرار کنی؟؟؟
انقد ترسناکم؟؟؟
هان:سرم ‍و به نشونه نه تکون دادم
سعی کردم خودمو بگیرم که بالا میارم
دست لینو ‍رو کنار زدم و دویدم سمت دستشویی
لینو ‍م پشت سرم دوید
در ‍و پشت سرم بستم ولی یادم رفت قفل ‍ش کنم
لینو:اول فک کردم فقط میخواد ازم فرار کنه
ولی وقتی خودم دیدم که واقعا حالش بده از کارم پشیمون شدم
هان.......خوبی؟؟؟؟
چاگیا خوبی؟؟؟؟؟
جواب بده
درو باز کردم و رفتم داخل
هان.........چرا اینجوری شدی؟؟؟؟
ا...الان به دکتر کیم میگم بیاد
تو فقط نگران نباش
دویدم رفتم به دکتر کیم زنگ زدم
سونگمین:بله رئیس کارم دا.......‌
لینو:
«با داد»
سریع بیا اینجا
گوشیو قطع کردم و دویدم سمت دستشویی
هان..........چیشد؟؟!
هان:چ.....چیزیم نیست
برو بخواب
لینو:چرت نگو
همینجا بمون تا دکتر کیم بیاد
هان:گفتم که خوبم
فقط یکم خسته ‍م
می‌خوام برم بخوابم
میخواستم برم بیرون که لینو دستمو گرفت
چیکار میکنی؟؟؟؟
گفتم می‌خوام برم بخوابم
لینو:منم گفتم هیچ جا نمیری
تو مال منی.....فهمیدی؟؟؟
هان:لینو.....خستم......بزار برم بخوابم.......لطفا
لینو:خیلی داری ب خودت فشار میاری
براید استایل بغلش کردم و بردمش سمت تخت
هان:ل..لینو چیکار میکنی
خودم میتونم برم
لینو:میشه یبارم که شده ب حرفم گوش بدی؟؟؟
همین که گفتم........تو نمیخواد به خودت فشار بیاری
هان:برا اینکه نیافتم دستامو دور گردنش حلقه کردم
یهو دیدم لینو سر جاش وایساد
ل....لینو چیکار میکنی؟؟
لینو:یکم از کارش تعجب کردم
سعی کردم بهش نگاه نکنم ولی نتونستم
هانی....‌‌..خیلی کیوت
هان:فقط میخواستی اینو بگی ک وایسادی؟؟؟؟
لینو:نه....‌‌...
نگاهم به لب ‍ش افتاد
آروم لب ‍مو گزاشتم رو لب ‍ش و آروم بوسیدم
هان:اول از کارش تعجب کردم ولی بعد منم همکاری کردم
بعد از اینکه از هم جدا شدیم آروم منو برد گزاشت رو تخت
لینو:بهتری؟؟؟
هان:اره خوبم
چاگیا......میشه زنگ بزنی بگی دکتر کیم نیاد؟؟؟
لینو:چرا؟؟؟
هان:چون حالم خوبه

ادامه در کامنت....
دیدگاه ها (۲۸)

#مافیای_من #P17هان:گوشیمو برداشتم و دیدم چان هیونگ برام آدرس...

#مافیای_من#P16هان:دلت میخواد بزنمت؟؟لینو:«خنده»«گوشی لینو زن...

#مافیای_من #P14از تخت اومدم پایین میخواستم برم سمتش که پام گ...

#مافیای_من #P13لینو:با حرفا ‍ایی که هان میزد قلبم درد میگرفت...

#مافیای_من #P8«با ترس»هان؟؟؟چی شده؟؟؟خواب دیدی؟؟؟هان:«با گری...

#مافیای_من #P12فلیکس:پس.....هان تویی؟؟؟هان:ت.....تو............

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط