〔مَردِ دیوونه ی مَن!〕
〔مَردِ دیوونه ی مَن!〕
#ᑭ𝖺𝗋𝗍_3
✽┄┅┄┅┄•🥂🌻 •┄┅┄┅┄✽
ناباور بهش نگاه کردم
چی گفت؟؟؟
حس کردم قلبم درد میکنه
مگه چیکار کرده بودم که لایق این کلمه ها بودم
عربده زد ∶ پایین ،سریعع
با حال زار و قلب شکسته پیاده شدم
پاشو رو گاز فشرد و رفت.
رفت!
نصفه شب
وسط اتوبان
ولم کرد و رفت
بدون پول و گوشی چیکار میکردم ؟
بارون نم نم میومد
*****************
نمیدونستم چند ساعته دارم راه میرم
کجا دارم میرم.. اصلا کجای تهرانم
فقط یه خرابه بود
پام داشت میشکست و جونی تو تنم نمونده بود
دیگه نمیتونستم راه برم
نفسام کند شده بود
_جوووون خوشگله رو بچه ها
با وحشت برگشتم سمت صدا
دو تا معتاد بودن که با چشماشون داشتن قورتم میدادن
ترسیده آروم آروم عقب رفتم
_کجا خـــوشـگــله، بــیـــا ایـنـــجـــا
✽┄┅┄┅┄•🥂🌻 •┄┅┄┅┄✽
#ᑭ𝖺𝗋𝗍_3
✽┄┅┄┅┄•🥂🌻 •┄┅┄┅┄✽
ناباور بهش نگاه کردم
چی گفت؟؟؟
حس کردم قلبم درد میکنه
مگه چیکار کرده بودم که لایق این کلمه ها بودم
عربده زد ∶ پایین ،سریعع
با حال زار و قلب شکسته پیاده شدم
پاشو رو گاز فشرد و رفت.
رفت!
نصفه شب
وسط اتوبان
ولم کرد و رفت
بدون پول و گوشی چیکار میکردم ؟
بارون نم نم میومد
*****************
نمیدونستم چند ساعته دارم راه میرم
کجا دارم میرم.. اصلا کجای تهرانم
فقط یه خرابه بود
پام داشت میشکست و جونی تو تنم نمونده بود
دیگه نمیتونستم راه برم
نفسام کند شده بود
_جوووون خوشگله رو بچه ها
با وحشت برگشتم سمت صدا
دو تا معتاد بودن که با چشماشون داشتن قورتم میدادن
ترسیده آروم آروم عقب رفتم
_کجا خـــوشـگــله، بــیـــا ایـنـــجـــا
✽┄┅┄┅┄•🥂🌻 •┄┅┄┅┄✽
۱.۲k
۱۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.