تک پارتی درخواستی جونگکوک

تک پارتی درخواستی جونگکوک
وقتی عضو هشتمی و کوک همش اذیتت میکنه
و برات قلدری میکنه تا اینکه از گروه میری....


همراه با ذوق فراوانی که از سرو صورتم کاملا مشخص بود راهی کمپانی شدم ، بلاخره قبول شده بودم ، ماه ها اودیشن دادن ، ماه ها تمرین کردن ، ماه ها سر کوفت دیگران بودن ، ماه ها حرف های این و اون شنیدن ، ماه ها رژیم های سخت و ورزش های طاقت فرسا

بلاخره موفق شده بودم ، بلاخره به ارزوم که از بچگی داشتم می رسیدم اما سرنوشت.......

سرنوشت هیچوقت فکرشم نمیکردم ، حتی تصورشم برام دشوار بود اونم من ..‌.....‌ منی که همه بی استعداد صدام میزدن ، منی که حتی از خانواده ام طرد شده بودم چه برسه به غریبه ها

بلاخره اون روز فرا رسید روز سرنوشت سازام ، روزی که با وروداش کل زندگیم دگرگون میشد

از تاکسی پیاده شدم مثل اینکه به محل مورد نظرم رسیده بودم ، دلشوره و استرس فراوانی داشتم اما سعی در پنهان کردنش داشتم
نمی خواستم همین اشنایی اولی باعث رنج بقیه اعضا بشم
پس دستی به سر و روم کشیدم و خودم مرتب کردم به داخل کمپانی رفتم

بعد از اشنایی با تک تک اعضا شروع به همکاری کردم اما هرکاری که می کردم بازم نمی تونستم بهشون برسم
از رقص جا می موندم ، نت هامو فراموش می کردم ......... نه یکبار بلکه چندین بار تکرارش می کردم نه تنها اعضا بلکه خودمم از خودم خسته شده بودم

البته اعضا همیشه باهام مهربون بودن غیر از یکیشون اسمش کوک بود و همیشه خدا به خاطر این کارام اذیتم می کرد

نه تنها کارهای کوک بلکه هیت هایی که می گرفتم بی سابقه بودن تا اینکه یک روزی دلم به دریا زدم و از گروه جدا شدم

هنوزم که هنوزه بعد از چندین ماه جدایی به یادشونم و دلم براشون تنگ شده تا اینکه تو فن ساین خودم نشون دادم انتظار چنین رفتاری از اعضا نداشتم اونا با دیدنم به سمتم هجوم اوردن و محکم بغلم کردن

ار اون روز به بعد رابطه ما خیلی بهتر از قبل شد با اینکه هنوزم با کوک مشکل دارم اما میدونم همه این اذیت کردناش از روی دوست داشتن زیاد


پایان
دیدگاه ها (۶)

تکپارتی درخواستی تهیونگ تو نمیتونی راه بری و یک شب باهم دعوا...

تکپارتی درخواستی نامجون (مافیایی)به شدت ترسیده بودم نمی دونس...

تکپارتی جین با موضوعه وقتی عضو هشتمی ولی هیچی بلد نیستی طرفد...

پارت دومدرسته شوهرم کسی که عاشقانه دوستش داشتم و حاضر بودم ب...

پارت ۷آنچه گذشت: رفتم توی اتاقم که.....نشستم روی تخت و به فک...

از زبان نامجون دیشب باهاش قهر کرده بودم خیلی بهم بی محلی میک...

تک پارتی درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط