بسم رب الشهداء

بسم رب الشهداء...



سالی که روح الله پیش دانشگاهی بود تمام تلاشش را می کرد که از فرصت این سال برای موفقیت در کنکور بهترین استفاده را بکند (بخاطر مشکلات زندگی که اصل آن نبودن مادرش بود نتوانست) لذا تمام کتابهای لازم را تهیه کرده بود از قبل هم به من اعلام کرده بود روح الله من کتاب نخرد و از کتابهای او استفاده کند...

تابستان بعد از کنکور تمام وسایلش را آورد منزل ما و دوتایی در حال جدا سازی کتابها بودیم کارهایش بسیار منظم و دقیق بود هر گروه درسی را با جزوه هایش در یک دسته منظم چیده بود من ورق امتحانی عربی را روی قرآن گذاشتم بلافاصله برداشت بعد از مدت زمانی من دوباره اینکار را کردم و روح الله سریع از روی قرآن برداشت گفت خاله چیزی روی قرآن نذارید گفتم چون آیه قرآن داشت گذاشتم گفت هیچ چیز را نباید روی قرآن گذاشت الان که به این موضوع فکر می کنم می بینم عجب تربیتی شده بود بعدها که من با معارف بیشتری آشنا شدم متوجه این موضوع شدم و فهمیدم که تربیت روح الله از دوران نوجوانی شاید هم زودتر بوده...


شهادت جامونده هاصلوات...
دیدگاه ها (۱)

بسم رب الشهداء...مه غلیظی منطقه رو گرفته بود...٣٠-٤٠متر بیشت...

بسم رب الشهداء...مسعود یه راننده حرفه ای موتور و ماشین بودبر...

بسم رب الشهداء...محمدم :همان پیراهنی که خواستی اتوکردم ؛پهما...

بسم رب الشهداء...شهید احمد اعطایی به گفته فرماندشون شب علمیا...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_299بلند شدم و رفتم روی...

عاشق یه خلافکار شدم پار ۳۰ (آخر)تهیونگ : من باز میکنمدرو باز...

Part ¹²⁹ا.ت ویو:مثل اینکه خودش بود..به داخل راهنمایش کردم..و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط