هم زاد روحم
#هم_زاد_روحم
#پارت_۴
داشتم حساب میکردم که تا چند وقت باید پول تو جیبی جم کنم.
تصمیمم رو گرفتم!
گذشت و گذشت تا پول هام شد یک ملیون و چهارصد.
حالا دیگه بحث قیمت نبود بحث شرایط بود.
منم که هنوز سایت کنسرت های فرزاد رو پیدا نکرده بودم از یه سایت اشتباه و فیک و علکی نگاه میکردم.
فرزاد شهر های زیادی کنسرت میزاشت ولی هم بابام واسه کارش مرخصی نداشت هم من و خواهرم مدرسه داشتیم.
هرشب تو اتاقم تو تاریکی میشستم و خیال بافیه کنسرت رو میکردم و اشک...
بالاخره اینستا نصب کردم و رفتم تو پیج فرزاد.
هر روز استوری هاش و پست هاش رو نگاه میکردم و سایت معتبره کنسرت هاش رو پیداکردم.
۱ ماهی بود که کنسرت نمیزاشت.
گذشت تا یه روز که استوری گذاشت و نوشته بود:
"چهارمین شب از کنسرت حرفه ای ۵ بهمن در اسپیناس پالاس به روی صحنه میرود. بلیت فروشی از ساعت ۸ امشب"
اصلا اون استوری روانم رو بهم ریخت!
۵ بهمن تهران کنسرت گذاشته بود و من...
ساعت ۶ عصر بود و ساعت ۸ سایت بلیط فروشی باز میشد!
من همچنان فکر میکردم پول کنسرت یک ملیون و چهارصده و پولش رو داشتم اما چون دقیقا وسط امتهان ها بود و بابام کار داشت حتی به خوانوادم نگفتم.
ساعت ۸ با مامان بابام سر سفره بودیم و داشتیم غذا میخوردیم وقتی برگشتم و ساعت رو دیدم قلبم دیگه بهش خون نمیرسید!
فردا شبش یه کلیپ با آهنگ رز سفید حامیم درست کردم و اشاره به فرزین که توی رویایی که نمیرسی به دستم نمیشی سهمم اما من همیشه عاشقت هستم...
واقعا فکر میکردم یه رویاس.
به فکرم رسید به بابام فقط بگم گفتنش که ضرر نداره!
به بابام نشون دادم و گفتم بابا من یک ملیون و چهار صد رو دارم نمیشه یه جوری بریم ؟ بابام نمیتونست جلوی خندش رو بگیره و گفت: نرگس این صد و چهل تومنه.
وقتی اینو گفت توی یه پلک به هم زدن حس کردم دنیا رو تودستام دارم حالا که میتونم یه صندلیه جلو بشینم.
به بابا گفتم و اونم...✨
#پارت_۴
داشتم حساب میکردم که تا چند وقت باید پول تو جیبی جم کنم.
تصمیمم رو گرفتم!
گذشت و گذشت تا پول هام شد یک ملیون و چهارصد.
حالا دیگه بحث قیمت نبود بحث شرایط بود.
منم که هنوز سایت کنسرت های فرزاد رو پیدا نکرده بودم از یه سایت اشتباه و فیک و علکی نگاه میکردم.
فرزاد شهر های زیادی کنسرت میزاشت ولی هم بابام واسه کارش مرخصی نداشت هم من و خواهرم مدرسه داشتیم.
هرشب تو اتاقم تو تاریکی میشستم و خیال بافیه کنسرت رو میکردم و اشک...
بالاخره اینستا نصب کردم و رفتم تو پیج فرزاد.
هر روز استوری هاش و پست هاش رو نگاه میکردم و سایت معتبره کنسرت هاش رو پیداکردم.
۱ ماهی بود که کنسرت نمیزاشت.
گذشت تا یه روز که استوری گذاشت و نوشته بود:
"چهارمین شب از کنسرت حرفه ای ۵ بهمن در اسپیناس پالاس به روی صحنه میرود. بلیت فروشی از ساعت ۸ امشب"
اصلا اون استوری روانم رو بهم ریخت!
۵ بهمن تهران کنسرت گذاشته بود و من...
ساعت ۶ عصر بود و ساعت ۸ سایت بلیط فروشی باز میشد!
من همچنان فکر میکردم پول کنسرت یک ملیون و چهارصده و پولش رو داشتم اما چون دقیقا وسط امتهان ها بود و بابام کار داشت حتی به خوانوادم نگفتم.
ساعت ۸ با مامان بابام سر سفره بودیم و داشتیم غذا میخوردیم وقتی برگشتم و ساعت رو دیدم قلبم دیگه بهش خون نمیرسید!
فردا شبش یه کلیپ با آهنگ رز سفید حامیم درست کردم و اشاره به فرزین که توی رویایی که نمیرسی به دستم نمیشی سهمم اما من همیشه عاشقت هستم...
واقعا فکر میکردم یه رویاس.
به فکرم رسید به بابام فقط بگم گفتنش که ضرر نداره!
به بابام نشون دادم و گفتم بابا من یک ملیون و چهار صد رو دارم نمیشه یه جوری بریم ؟ بابام نمیتونست جلوی خندش رو بگیره و گفت: نرگس این صد و چهل تومنه.
وقتی اینو گفت توی یه پلک به هم زدن حس کردم دنیا رو تودستام دارم حالا که میتونم یه صندلیه جلو بشینم.
به بابا گفتم و اونم...✨
۲.۰k
۲۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.