عشق اغیشته به خون
๑˙❥˙๑) عشق اغیشته به خون(๑˙❥˙๑)
پارت ۱۲۹
میونشی با خجالت گفت : ببخشیپ بد موقع زنگ زدم
جیمین : نه نه .. نفسی کشید سپس آروم ادامه داد :اتفاق بدی افتاده
میونشی نگران گفت. : چی شده نگران شدم
جیمین آروم پلک زد : جلو خونه برادرتم بعدا حرف میزنیم
میونشی با ترس گفت : ب..باشه فعلا
تماس رو قطع کرد سپس با استرس به اطراف نگاه کرد جلو مدرسه ایستاده بود این پا یا اون پا مهم نبود باید میونشی به اون عمارت میرفت بدون هیچگونه فکر کردن تند سمت ماشین اش رفت ولی راننده نبود .. لبش را گزید و با استرس با خود گفت ٫ ای بابا الان چیکار کنم ٫
سمت خیابان رفت و در کنارش ایستاده و ترس دستی تکون داد لحظه ای تاکسی گوشه ایستاد میونشی سوار تاکسی شد و اورم گفت : به آدرسی که بهتون میدم برین ولی زود ..
مرد عصبی سمتش نگاه کرد و تند گفت : بخاطر دو لقمه نون این چرتو پرت های شما رو تحمل میکنم
میونشی با چشم های تعجب مانند نگاهش کرد ولی مرده پا رو گاز گذاشت و راهی شد
....
پارت ۱۲۹
میونشی با خجالت گفت : ببخشیپ بد موقع زنگ زدم
جیمین : نه نه .. نفسی کشید سپس آروم ادامه داد :اتفاق بدی افتاده
میونشی نگران گفت. : چی شده نگران شدم
جیمین آروم پلک زد : جلو خونه برادرتم بعدا حرف میزنیم
میونشی با ترس گفت : ب..باشه فعلا
تماس رو قطع کرد سپس با استرس به اطراف نگاه کرد جلو مدرسه ایستاده بود این پا یا اون پا مهم نبود باید میونشی به اون عمارت میرفت بدون هیچگونه فکر کردن تند سمت ماشین اش رفت ولی راننده نبود .. لبش را گزید و با استرس با خود گفت ٫ ای بابا الان چیکار کنم ٫
سمت خیابان رفت و در کنارش ایستاده و ترس دستی تکون داد لحظه ای تاکسی گوشه ایستاد میونشی سوار تاکسی شد و اورم گفت : به آدرسی که بهتون میدم برین ولی زود ..
مرد عصبی سمتش نگاه کرد و تند گفت : بخاطر دو لقمه نون این چرتو پرت های شما رو تحمل میکنم
میونشی با چشم های تعجب مانند نگاهش کرد ولی مرده پا رو گاز گذاشت و راهی شد
....
- ۶.۴k
- ۱۲ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط