سیاه و سفید pt37
سیاه و سفید pt37
سوار ماشین شدن و رفتن به سمت خونه کوک ، نرفتن بیمارستان چون اگه میرفتن شوگا دیوونه میشد
بعد 20 مین رسیدن خونه و جونکوک آت رو گذاشت رو تخت و به یه دکتر هم گفتن که بیاد
#بخاطر درد زیاد از هوش رفتن چندتا مسکن تجویز کردم اونارو مصرف کنن حالشون بهتر میشه ، فقط اگه دیدید تب کرده یه تب بر هم مینویسم بهش بدین اگه تبش پایین نیومد باید بره بیمارستان
~خیلی ممنون آقای دکتر
دکتر رفت و جونگ پیش آت دراز کشید و داشت با موهاش بازی میکرد
-چرا بهش گفتی
~که نری
-جیمین من دارم بهش آسیب میزنم بعد تو میگی نرو
~جونکوک اون تورو حداقل یکم که شده بخشیده، اون به تو احتیاج داره
-اره حتما به یکی که بهش آسیب برسونه احتیاج داره
~ببین جونکوک من نیم ساعت داشتم آت رو راضی میکردم که بیا دنبال تو تا زندگیتون بهم نخوره حتی مجبور شدم با داداشش هم حرف بزنم تا راضی بشه الانم حال ندارم دو ساعت تورو راضی کنم که نری این دختری که الان بغلش کردی به تو احتیاج داره با وجود تمام کارایی که باهاش کردی بازم بهت احتیاج داره اگه بخوای بری هم من هم اون داداش آت میوفتیم به جونت ، تازه شوگا هم گفت اگه یبار دیگه خواهرشو عذیت کنی و بخوای ولش کنی کل جد و ابادتو میاره جلو چشمت(داد)
جونکوک که به حرف زدن جیمین خندش گرفته بود سعی کرد نخنده
-باشه بابا یه نفس بگیر نمیری
~عههه هی عصاب منو خورد میکنن بزنم جرت بردما دیوونم کردین
آت با سر و صدای اتاق از خواب بیدار شد
+آخ سرم
-ات حالت خوبه؟جایت درد نمیکنه
آت به جونکوک خیره شد و بعدشم به جیمین
~چته
-درست حرف بزن خودت برداشتی این دخترو با این حالش بردی فرودگاه بعد میگی چته
+میشه داد نزنید
~اوف اصلا من کار دیگه ای ندارم تو که نرفتی (خطاب به جونکوک) تو هم که حالت خوبه (خطاب به ات) منم میرم دیگه خدافظ
جیمین رفت
+این چش بود؟
-نمیدونم بابا ولش کن، تو حالت خوبه
+اره
+یه لحظه تو میخواستی بری
-اره
+نرفتی
-نه
آت میخواست جونکوکو بغل کنه. ولی وقتی یاد کاری که باهاش کرده بود افتاد
-ات من واقعا معذرت میخوام اون روز کارام دست خودم نبود جدی میگم وقتی تو اون حرفارو داشتی به شوگا میزدی دیوونه شده بودم حس اینکه عشقم میخواست بهم خیانت کنه داشت دیوونم میکرد
+خب پس منم باید معذرت خواهی کنم چون داشتم برات نقشه میکشیدم ولی خب خوبیش اینکه چیزای جدیدی راجبت فهمیدم
-چطوری
+ما هم کسایی رو داریم برا خودمون آقای جـٔون.
سوار ماشین شدن و رفتن به سمت خونه کوک ، نرفتن بیمارستان چون اگه میرفتن شوگا دیوونه میشد
بعد 20 مین رسیدن خونه و جونکوک آت رو گذاشت رو تخت و به یه دکتر هم گفتن که بیاد
#بخاطر درد زیاد از هوش رفتن چندتا مسکن تجویز کردم اونارو مصرف کنن حالشون بهتر میشه ، فقط اگه دیدید تب کرده یه تب بر هم مینویسم بهش بدین اگه تبش پایین نیومد باید بره بیمارستان
~خیلی ممنون آقای دکتر
دکتر رفت و جونگ پیش آت دراز کشید و داشت با موهاش بازی میکرد
-چرا بهش گفتی
~که نری
-جیمین من دارم بهش آسیب میزنم بعد تو میگی نرو
~جونکوک اون تورو حداقل یکم که شده بخشیده، اون به تو احتیاج داره
-اره حتما به یکی که بهش آسیب برسونه احتیاج داره
~ببین جونکوک من نیم ساعت داشتم آت رو راضی میکردم که بیا دنبال تو تا زندگیتون بهم نخوره حتی مجبور شدم با داداشش هم حرف بزنم تا راضی بشه الانم حال ندارم دو ساعت تورو راضی کنم که نری این دختری که الان بغلش کردی به تو احتیاج داره با وجود تمام کارایی که باهاش کردی بازم بهت احتیاج داره اگه بخوای بری هم من هم اون داداش آت میوفتیم به جونت ، تازه شوگا هم گفت اگه یبار دیگه خواهرشو عذیت کنی و بخوای ولش کنی کل جد و ابادتو میاره جلو چشمت(داد)
جونکوک که به حرف زدن جیمین خندش گرفته بود سعی کرد نخنده
-باشه بابا یه نفس بگیر نمیری
~عههه هی عصاب منو خورد میکنن بزنم جرت بردما دیوونم کردین
آت با سر و صدای اتاق از خواب بیدار شد
+آخ سرم
-ات حالت خوبه؟جایت درد نمیکنه
آت به جونکوک خیره شد و بعدشم به جیمین
~چته
-درست حرف بزن خودت برداشتی این دخترو با این حالش بردی فرودگاه بعد میگی چته
+میشه داد نزنید
~اوف اصلا من کار دیگه ای ندارم تو که نرفتی (خطاب به جونکوک) تو هم که حالت خوبه (خطاب به ات) منم میرم دیگه خدافظ
جیمین رفت
+این چش بود؟
-نمیدونم بابا ولش کن، تو حالت خوبه
+اره
+یه لحظه تو میخواستی بری
-اره
+نرفتی
-نه
آت میخواست جونکوکو بغل کنه. ولی وقتی یاد کاری که باهاش کرده بود افتاد
-ات من واقعا معذرت میخوام اون روز کارام دست خودم نبود جدی میگم وقتی تو اون حرفارو داشتی به شوگا میزدی دیوونه شده بودم حس اینکه عشقم میخواست بهم خیانت کنه داشت دیوونم میکرد
+خب پس منم باید معذرت خواهی کنم چون داشتم برات نقشه میکشیدم ولی خب خوبیش اینکه چیزای جدیدی راجبت فهمیدم
-چطوری
+ما هم کسایی رو داریم برا خودمون آقای جـٔون.
۹.۳k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.