ویو ات

ویو ات
ات: واقعا
کوک: الان مشکلت چیهه هاا
ات: مشکلم اینه که من این بچه رو..
کوک حوری بم نگاه کرد که اعصبانیت ازش میبارید
کوک: بچرو؟
ات: هیچی( بغض
کوک: گمشو بالا
ات: راحتم
کوک: وسط راه پله راحتی؟
ات: ارع
کوک: من ناراحتم
ات: مهم نیس
کوک: پا نمیشی؟
ات: ن
کوک: اوکی
اومد سمتمو براید وستایل بغلم کردو برد اتاق‌ش
ات: حداقل ببر اتاق خودم
کوک: عمر دیگه؟
ات: هیچی
کوک: ن ترو خدا تارف نکن انره بزارم بری اتاق خودت اگه حالت بد شه چی
ات: چرا برات مهمه
کوک: چون ممکنه بلای س ر بچم بیاد
ات: بچت؟
کوک: ارع
ات: باشه
کوک: حالا هم من کار دارم زود میام تو ام بیرون نیا از اتاق
ات: خب
کوک: فعلا
ات:...
کوک از اتاق خارج شد
ات: یعنی بچش براش مهمه حتی ی درصدم براش مهم گیستم
دیدگاه ها (۲)

ویو ات اخه چرا باید زندگیم اینطوری بشه یعنی اگه بلایی سر بچ...

ویو کوک دستمو بردم سمت دهنش کوک: خب خب خب چقدر خحرف میزنی پا...

کوک: دخترت؟ باشه بامادر بزرگ: پس عروسی برا کی بیوفتهکوک: مگه...

ات: خب پس ی راهی پیدا کن بندازمش کوک: جرعت داری ب این فک کن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط