قسمت
قسمت ۳
ادامه ی قسمت ۲
🌅 قسمت ۳: پایان سایههای شب
شیطان زخمی اما سرسخت، دوباره از دل تاریکی برخاست. سایهها همهجا را پوشانده بودند و صدای خندهی شومش در کوچهها پیچید.
هانا شمشیرش را محکمتر گرفت، نفسش را آرام کرد و با صدایی مصمم گفت:
«حرکت نهم: آتش سپیدهدم!» 🔥🌅
شعلههای طلایی و سرخ دور شمشیرش پیچیدند، مثل خورشید در لحظهی طلوع. ضربهی نهایی با قدرتی کوبنده بر بدن شیطان نشست.
سایهها در نور آتشین از هم پاشیدند، فریاد شیطان در میان شعاعهای طلایی خاموش شد، و بدنش در نور سپیدهدم محو گردید.
گلبرگهای صورتی آرام در هوا چرخیدند. سکوت دوباره به کوچه بازگشت.
هانا شمشیرش را پایین آورد و نگاهش را به خورشید در حال طلوع دوخت. او میدانست که این نبرد پایان یافته
۷ لایک قسمت ۴
ادامه ی قسمت ۲
🌅 قسمت ۳: پایان سایههای شب
شیطان زخمی اما سرسخت، دوباره از دل تاریکی برخاست. سایهها همهجا را پوشانده بودند و صدای خندهی شومش در کوچهها پیچید.
هانا شمشیرش را محکمتر گرفت، نفسش را آرام کرد و با صدایی مصمم گفت:
«حرکت نهم: آتش سپیدهدم!» 🔥🌅
شعلههای طلایی و سرخ دور شمشیرش پیچیدند، مثل خورشید در لحظهی طلوع. ضربهی نهایی با قدرتی کوبنده بر بدن شیطان نشست.
سایهها در نور آتشین از هم پاشیدند، فریاد شیطان در میان شعاعهای طلایی خاموش شد، و بدنش در نور سپیدهدم محو گردید.
گلبرگهای صورتی آرام در هوا چرخیدند. سکوت دوباره به کوچه بازگشت.
هانا شمشیرش را پایین آورد و نگاهش را به خورشید در حال طلوع دوخت. او میدانست که این نبرد پایان یافته
۷ لایک قسمت ۴
- ۳۶
- ۲۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط