ادامه پارت

ادامه پارت ۱۰

مغزم درگیر حرف سوهی بود یعنی واقعا من ا.ت و دوست داشتم؟

بیخیال این چیزا شدم و چشمامو بستم که به ثانیه نکشیده خوابم برد
ولی این بار هم بدون اون کابوس ها خوابیدم
چرا هر وقت پیش ا‌.ت بودم اون کابوس ها از بین میرفتن؟

[ اگه نفهمیدین بگم که ا.ت تنها خوابیده بود برای همین اون کابوس هارو دیده بود ولی فلیکس پیش ا.ت خوابیده برای همین اون کابوس هارو ندیده ولی ا.ت وقتی فلیکس پیشش خوابید کابوسش تموم شد و راحت خوابید]
دیدگاه ها (۶)

ا.ت: هیونجین به سمت لبم حمله ور شد یه طوری میک میزدم یه طمع ...

#مافیای_من P:34(ویو ا.ت)درو پشت سرم بستمو سریع به سمت سرویس ...

#روانی_دوست_داشتنی_من P:10(ویو فلیکس)بعد رسیدن به جایی که پ...

#مافیای_من P:33(ویو ا.ت)هیونجین: برای عصبانی کردنم از فلیکس ...

love Between the Tides¹⁹(باید اعتماد میکردم یا نه) بعد از چن...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁵⁴حرفی برای گفتن نداشتم... فقط سکوت کردم. ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط