قلمره خوناشام پارت سوم
الان چند وقته که با مهرداد هستم ولی از وقتی که باهاش دوست شدم یسری خاب های عجیبی میبینم خاب میبینم دست یک مرد قد بلند و خوش هیکل رو گرفتم و توی پارتیم لباسم هم خیلی خیلی باز بود هر موقع میریم که برقصیم وقتی میخام چهرش رو ببینم یهو از خاب بیدار میشم
قرق فکرام بودم که مهرداد بهم زنگ زد
ا/ت:الو سلام چطوری
مهرداد:خوبم مرسی میگم ا/ت امشب خونه ی ما دعوتی میخام به مامان و بابام بگم همسر آیندم کیه
ا/ت: باشه ولی لباس چی لباس چی بپوشم لباسای خوشگلی ندارم
مهرداد: عزیزم انقدر هول نشو تو هرچی بپوسی بهت میاد اگه هم فکر میکنی لباسات تکرارین عصر که شد تو و آرام رو میبرم پاساژ اوکی
ا/ت: اوکی ولی من عصر کلاس دارم امتحان هم میگیره من که نمیرم ولی آرام فکر کنم بره ازش میپرسم کاری نداری
مهرداد: نه عزیزم خدا حافظ
ا/ت: پس خدافظ
(بچه ها من هر روز دوتا پارت میزارم مشکلی ندارین؟)
قرق فکرام بودم که مهرداد بهم زنگ زد
ا/ت:الو سلام چطوری
مهرداد:خوبم مرسی میگم ا/ت امشب خونه ی ما دعوتی میخام به مامان و بابام بگم همسر آیندم کیه
ا/ت: باشه ولی لباس چی لباس چی بپوشم لباسای خوشگلی ندارم
مهرداد: عزیزم انقدر هول نشو تو هرچی بپوسی بهت میاد اگه هم فکر میکنی لباسات تکرارین عصر که شد تو و آرام رو میبرم پاساژ اوکی
ا/ت: اوکی ولی من عصر کلاس دارم امتحان هم میگیره من که نمیرم ولی آرام فکر کنم بره ازش میپرسم کاری نداری
مهرداد: نه عزیزم خدا حافظ
ا/ت: پس خدافظ
(بچه ها من هر روز دوتا پارت میزارم مشکلی ندارین؟)
۵.۷k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱