part 105
#part_105
#شکیب
بچه ها رفتن داخل منم برگشتم سمت پوریا
شکیب-کاری داشتی داداش؟
پوریا-آهان اره....یه زحمت براتون داشتم
شکیب-جانم
پوریا-خانمم امروز آپاندیسش ترکیده رفته بیمارستان منم باید پیشش باشم
شکیب-خدا بد نده حالش خوبه الان؟
پوریا-آره خوبه فقط باید یه شب بمونه اونجا کسیم نیس از بچمون مراقبت کنه....میشه شما یه امشب مراقبش باشید؟
شکیب-ماااا؟
پوریا-آره
شکیب_خب...چیزه.....باش...تا تو بیاریش منم یه فکری میکنم
یهو از کنار در یه کالسکه کشید بیرون
پوریا-اینجاست
پوکر زل زدم به کالسکه
پوریا- تو ببرش تو منم برم وسایلشو از تو ماشین بیارم
شکیب-باش😐
خواستم کالسکه رو ببرم داخل که صدای پوریا در اومد
پوریا-کالسکه رو که نمیبرن تو
شکیب-پس چطور ببرمش تو؟
پوریا-بغلش کن
شکیب-بغللللل؟
پوریا-اره
به ناچار بغلش کردم که همون لحظه خندید و تف کرد رو لباسم
فقط دلم میخواست بشینم موهاشو بکنم
پوریا-آرسام بابا از عمو شکیب خوشش اومده؟بابا فدات شه
شکیب-پوریا جان به نظرم به جای زر....حرف زدن زودتر برو وسایل بچه رو بیار
#شکلات_تلخ
#شکیب
بچه ها رفتن داخل منم برگشتم سمت پوریا
شکیب-کاری داشتی داداش؟
پوریا-آهان اره....یه زحمت براتون داشتم
شکیب-جانم
پوریا-خانمم امروز آپاندیسش ترکیده رفته بیمارستان منم باید پیشش باشم
شکیب-خدا بد نده حالش خوبه الان؟
پوریا-آره خوبه فقط باید یه شب بمونه اونجا کسیم نیس از بچمون مراقبت کنه....میشه شما یه امشب مراقبش باشید؟
شکیب-ماااا؟
پوریا-آره
شکیب_خب...چیزه.....باش...تا تو بیاریش منم یه فکری میکنم
یهو از کنار در یه کالسکه کشید بیرون
پوریا-اینجاست
پوکر زل زدم به کالسکه
پوریا- تو ببرش تو منم برم وسایلشو از تو ماشین بیارم
شکیب-باش😐
خواستم کالسکه رو ببرم داخل که صدای پوریا در اومد
پوریا-کالسکه رو که نمیبرن تو
شکیب-پس چطور ببرمش تو؟
پوریا-بغلش کن
شکیب-بغللللل؟
پوریا-اره
به ناچار بغلش کردم که همون لحظه خندید و تف کرد رو لباسم
فقط دلم میخواست بشینم موهاشو بکنم
پوریا-آرسام بابا از عمو شکیب خوشش اومده؟بابا فدات شه
شکیب-پوریا جان به نظرم به جای زر....حرف زدن زودتر برو وسایل بچه رو بیار
#شکلات_تلخ
۲۰.۹k
۰۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.