ازت متنفرم
#ازت_متنفرم
پارت8و۹
پارته قبلو خیلی زیاد گذاشتم اون دوپارت بود انقد زیاد بود نمیشد بروزرسانیش کنم برای همین این پارتو گفتم دو پارته👌🏻🥺
لایکو کامنت یادتون نره💚
💔🥺
منشی:واقا که
ارام:هرکس بره دفترش،علی فک کنم تو با امیر کار داشتی
امیر:بامن!؟
علی:امم،اره ولش کن
امیر:خب بگو
علی:چیزه مهمی نبود برید
امیر:باشه پس خدافز
عسل:خدافز
ارام:بای
علی:خدافز......
متوجه ی قیافه ی گرفته ی علی بعد از بحثه صبح شده بودم
معمولا اصن بروی خودم نمیاوردم ولی این پسر کلا واسم یجور دیگه بود،فرق میکرد!حسمو درک نمیکردم!
ارام:علی؟
علی:بله؟
ارام:چته!؟
علی:یعنی چی چته!؟
ارام:بعد از بحثه صبح چرا اینجوری شدی چته!؟
علی:ناراحتی میتونی منم بندازی بیرون!
ارام:بیا منو بزن،راحت باشه
علی:چطوری میتونی انقد بیرحم باشی!؟
ارام:یاد گرفتم،نمیتونم
علی:بعنی چی!؟
ارام:امیدوارم هیچ وقت نفهمی چی میگم!
علی:خسته نشدی!؟
ارام:از چی!؟
علی:فک میکنی ادمه پیچیده ای باشی خیلی باحالی!؟
ارام:نه
علی:میدونی از نظره من ادامیی مقله تو خیلی عوضین!
قفسه سینم تیر کشید،این حرفو شابد از امیر میشنیدم انقد نمیشکستم ولی این ادمی که دوروزم نشده بود اومده بود تو زندگیم شکوندم
ناخاسته دستمو گذاشتم رو قفسه ی سینم
علی:ارام خوبی؟ببخشید منظوری نداشتم!
ارام:لطف کن تو دفتره یه ادمه عوضی نباش!
علی:ارام ببخشید منظوری نداشتم
علی
رنگو روش پریده بود
اثن من چرت یه همچین حرفی زدم اخه!
علی:ارام ببخشید منظوری نداشتم!
ارام:برو بیرون
علی:ارام
ارام:گفتم برو بیرون
اومدم بیرون
اشتباه بود
اگه چیزیش بشه چی!؟
ولی غرورم
لعنت به این غروره
مزخرفم
امیر
عسل:وای دلم،امیر تو باید دلقک میشدی!
امیر:نظره لطفته واقا!
علی عینه جت از بقل دستمون با عصبانیت رد شد
عسل:این چش بود!؟
امیر:نمیدونم
عسل:برو پیشه ارام،من برم دنباله علی
امیر:باشه،بدو
پارت8و۹
پارته قبلو خیلی زیاد گذاشتم اون دوپارت بود انقد زیاد بود نمیشد بروزرسانیش کنم برای همین این پارتو گفتم دو پارته👌🏻🥺
لایکو کامنت یادتون نره💚
💔🥺
منشی:واقا که
ارام:هرکس بره دفترش،علی فک کنم تو با امیر کار داشتی
امیر:بامن!؟
علی:امم،اره ولش کن
امیر:خب بگو
علی:چیزه مهمی نبود برید
امیر:باشه پس خدافز
عسل:خدافز
ارام:بای
علی:خدافز......
متوجه ی قیافه ی گرفته ی علی بعد از بحثه صبح شده بودم
معمولا اصن بروی خودم نمیاوردم ولی این پسر کلا واسم یجور دیگه بود،فرق میکرد!حسمو درک نمیکردم!
ارام:علی؟
علی:بله؟
ارام:چته!؟
علی:یعنی چی چته!؟
ارام:بعد از بحثه صبح چرا اینجوری شدی چته!؟
علی:ناراحتی میتونی منم بندازی بیرون!
ارام:بیا منو بزن،راحت باشه
علی:چطوری میتونی انقد بیرحم باشی!؟
ارام:یاد گرفتم،نمیتونم
علی:بعنی چی!؟
ارام:امیدوارم هیچ وقت نفهمی چی میگم!
علی:خسته نشدی!؟
ارام:از چی!؟
علی:فک میکنی ادمه پیچیده ای باشی خیلی باحالی!؟
ارام:نه
علی:میدونی از نظره من ادامیی مقله تو خیلی عوضین!
قفسه سینم تیر کشید،این حرفو شابد از امیر میشنیدم انقد نمیشکستم ولی این ادمی که دوروزم نشده بود اومده بود تو زندگیم شکوندم
ناخاسته دستمو گذاشتم رو قفسه ی سینم
علی:ارام خوبی؟ببخشید منظوری نداشتم!
ارام:لطف کن تو دفتره یه ادمه عوضی نباش!
علی:ارام ببخشید منظوری نداشتم
علی
رنگو روش پریده بود
اثن من چرت یه همچین حرفی زدم اخه!
علی:ارام ببخشید منظوری نداشتم!
ارام:برو بیرون
علی:ارام
ارام:گفتم برو بیرون
اومدم بیرون
اشتباه بود
اگه چیزیش بشه چی!؟
ولی غرورم
لعنت به این غروره
مزخرفم
امیر
عسل:وای دلم،امیر تو باید دلقک میشدی!
امیر:نظره لطفته واقا!
علی عینه جت از بقل دستمون با عصبانیت رد شد
عسل:این چش بود!؟
امیر:نمیدونم
عسل:برو پیشه ارام،من برم دنباله علی
امیر:باشه،بدو
۳.۶k
۲۸ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.