𝕡𝕒𝕣𝕥⁸
𝕡𝕒𝕣𝕥⁸
دستمو قاب صورتش کردم
ا/ت:هی هی ته ته گریه نکن مهم اینه که الان اینجام پیش تو پس نباید ناراحت باشی خب؟
سرشو آورد بالا داشت به لبام نگاه میکرد
یه دستشو دور کمرم حلقه کرد و اون یکی رو لای موهام
صورتشو نزدیکم میکرد
فاصله رو به صفر رسوند
لباش و رو لبام گذاشت منو بیشتر به خودش نزدیک کرد یعنی میخواد که منم همراهیش کنم
خیل عمیق منو می بوسید بعد ۴۰ ثانیه ازم جدا شد و گفت : دوست دارم ا/ت خیلی زیاد
ا/ت:منم همینطور
به ساعت نگاه کردم موقع خواموشی بود
ا/ت:خب ته ته جان ساعت خواموشی شد الانم دیگه رامون نمیدن
حالا چیکار کنیم؟
تهیونگ:بیا بریم خونه من
ا/ت:آخه...
تهیونگ:آخه نداریم دیگه بیا بریم
کلشو کج کرد و حالت کیوت به خودش گرفت
خیلی خوردنی شده بود
گونشو بوس کردمو گفتم: باشه بریم خرس کیوت
دستمو گرفت و منو سوار ماشینش کرد و باهم به خونش رفتیم.....
دستمو قاب صورتش کردم
ا/ت:هی هی ته ته گریه نکن مهم اینه که الان اینجام پیش تو پس نباید ناراحت باشی خب؟
سرشو آورد بالا داشت به لبام نگاه میکرد
یه دستشو دور کمرم حلقه کرد و اون یکی رو لای موهام
صورتشو نزدیکم میکرد
فاصله رو به صفر رسوند
لباش و رو لبام گذاشت منو بیشتر به خودش نزدیک کرد یعنی میخواد که منم همراهیش کنم
خیل عمیق منو می بوسید بعد ۴۰ ثانیه ازم جدا شد و گفت : دوست دارم ا/ت خیلی زیاد
ا/ت:منم همینطور
به ساعت نگاه کردم موقع خواموشی بود
ا/ت:خب ته ته جان ساعت خواموشی شد الانم دیگه رامون نمیدن
حالا چیکار کنیم؟
تهیونگ:بیا بریم خونه من
ا/ت:آخه...
تهیونگ:آخه نداریم دیگه بیا بریم
کلشو کج کرد و حالت کیوت به خودش گرفت
خیلی خوردنی شده بود
گونشو بوس کردمو گفتم: باشه بریم خرس کیوت
دستمو گرفت و منو سوار ماشینش کرد و باهم به خونش رفتیم.....
۱۰.۲k
۱۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.