𝕡𝕒𝕣𝕥⁷
𝕡𝕒𝕣𝕥⁷
تازگیا فهمیدم پدر قمار میکنه داره بده کار های زیادی بالا میاره
از من کمک خواست ولی من ردش کردم
چون وقتی بچه بودم منو میزاشت وسط میدون ها تا گدایی کنم و پول براش جمع کنم (عزیزم چقدر دارم باباتو بد جلوه میدم ولی فیکه دیگه )
وقتی بچه که بودم با یه دختر دوست شدم همسن خودم بود اونم اسمش ا/ت بود خیلی دوسش داشتم یا بهتره بگم عاشقش بودم ولی فهمیدم که از اونجا نقل مکان کردن بخاطر همین دیگه نتونستم ببینمش
وقتی که کار میکردم با اولین حقوقم براش یه گردنبند گرفتم با طرح پروانه
تا هیچوقت فراموشم نکنه
اما هنوزم نتونستم پیداش کنم
وای خدا جون این همون ته ته خودمه؟
باورم نمیشه
چقدر بزرگ و جذاب شده
خیلی کراشههههه
یعنی الان بهش بگم
نه بعدا میگم
هنوزم گردنبندی که بهم داده رو نگه داشتم حتی همین الانم گردنمه
تهیونگ:دلم خیلی براش تنگ شده کاش بتونم زود تر پیداش کنم
به ساعت نگاه کردم یک ساعت به خواموشی خوابگاه مونده بود
بلند شدم کناره تهیونگ وایسادم
ا/ت: خب ته ته بهم با تعجب نگاه کرد فهمیدم سوتی دادم
ا/ت: عاممم تهیونگ
تهیونگ:تو الان بهم گفتی ته ته؟
ا/ت:نه من کی گفتم؟
تهیونگ: همین الان گفتی فقط یه نفر به این اسم صدام میزد که اون ...
نزاشتم حرفش تموم شه و حرفو عوض کردم
ا/ت:ای وای ۴۵ دقیقه مونده تا خواموشی باید بریم
داشتم می دویدم که پام گیر کرد به سنگ داشتم می افتادم که تهیونگ منو رو هوا میگیره
تو چشمای هم زل زده بودیم
تپش قلب گرفته بودم
چشمش رفت به سمت پایین
وای خدا گند زدم گردنبند و دید (منحرف نباشید)
تهیونگ:ا/ت خودتی؟
تو ا/تی منی ؟
چرا هیچی بهم نگفتی؟
ا/ت:خب تهیونگ راستش منم همینجا فهمیدم که تو کی هستی یعنی تا قبل از اینکه اینارو واسم بگی نمیدونستم
تهیونگ:مهم نیست
مهم اینه که بالاخره پیدات کردم(بغض)
ولی ولی داشتم میکشتمت(گریه)
دستمو قاب صورتش کردمو......
تازگیا فهمیدم پدر قمار میکنه داره بده کار های زیادی بالا میاره
از من کمک خواست ولی من ردش کردم
چون وقتی بچه بودم منو میزاشت وسط میدون ها تا گدایی کنم و پول براش جمع کنم (عزیزم چقدر دارم باباتو بد جلوه میدم ولی فیکه دیگه )
وقتی بچه که بودم با یه دختر دوست شدم همسن خودم بود اونم اسمش ا/ت بود خیلی دوسش داشتم یا بهتره بگم عاشقش بودم ولی فهمیدم که از اونجا نقل مکان کردن بخاطر همین دیگه نتونستم ببینمش
وقتی که کار میکردم با اولین حقوقم براش یه گردنبند گرفتم با طرح پروانه
تا هیچوقت فراموشم نکنه
اما هنوزم نتونستم پیداش کنم
وای خدا جون این همون ته ته خودمه؟
باورم نمیشه
چقدر بزرگ و جذاب شده
خیلی کراشههههه
یعنی الان بهش بگم
نه بعدا میگم
هنوزم گردنبندی که بهم داده رو نگه داشتم حتی همین الانم گردنمه
تهیونگ:دلم خیلی براش تنگ شده کاش بتونم زود تر پیداش کنم
به ساعت نگاه کردم یک ساعت به خواموشی خوابگاه مونده بود
بلند شدم کناره تهیونگ وایسادم
ا/ت: خب ته ته بهم با تعجب نگاه کرد فهمیدم سوتی دادم
ا/ت: عاممم تهیونگ
تهیونگ:تو الان بهم گفتی ته ته؟
ا/ت:نه من کی گفتم؟
تهیونگ: همین الان گفتی فقط یه نفر به این اسم صدام میزد که اون ...
نزاشتم حرفش تموم شه و حرفو عوض کردم
ا/ت:ای وای ۴۵ دقیقه مونده تا خواموشی باید بریم
داشتم می دویدم که پام گیر کرد به سنگ داشتم می افتادم که تهیونگ منو رو هوا میگیره
تو چشمای هم زل زده بودیم
تپش قلب گرفته بودم
چشمش رفت به سمت پایین
وای خدا گند زدم گردنبند و دید (منحرف نباشید)
تهیونگ:ا/ت خودتی؟
تو ا/تی منی ؟
چرا هیچی بهم نگفتی؟
ا/ت:خب تهیونگ راستش منم همینجا فهمیدم که تو کی هستی یعنی تا قبل از اینکه اینارو واسم بگی نمیدونستم
تهیونگ:مهم نیست
مهم اینه که بالاخره پیدات کردم(بغض)
ولی ولی داشتم میکشتمت(گریه)
دستمو قاب صورتش کردمو......
۱۲.۲k
۱۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.