لجبازی های عاشقانه (پارت ۱)
لجبازی های عاشقانه (پارت ۱)
سلام من جعون ا.ت هستم دختر کوچیک خانواده جعون یک برادر دارم به اسم جعون جونگ کوک من توی خانواده پولداری بزرگ شدم و الان ۲۳ ساله من توی شرکت لوازم ارایشی کار میکنم درواقع منشی رئیس هستم رئیس این شرکت دوست صمیمی برادرمه و خوانوادش هم با خانواده من خیلی دوستن اسم رئیس شرکت کیم تهیونگه هم سن برادرمه ۲۵ سالشه از بچگی باهم بزرگ شدیم و از بچگی هم باهم لج داشتیم اون اسباب بازی های منو خراب میکرد منم اسباب بازی های اونو الانم باهم لج داریم هر چند اون رئیس منه و بیشتر بامن لج میکنه و بهم سخت میگیره
یک روز خسته کننده دیگه رو شروع کردم کت و شلوار پوشیدم و راه افتادم به سمت شرکت رفتم و پشت میزم نشستم که طبق معمول صداش بلند شد
& خانم جعوننننن(داد)
سریع بلند شدم و رفتم سمت اتاقش در زدم و با اجازش وارد شدم
* بله کارم داشتید آقای کیم
& الان ساعت چنده
* ۸ و ۳۲ دقیقه صبح
& شما باید ساعت چند میامدید سرکار
* ۸ و ۳۰ دقیقه
& پس چرا یک دقیقه دیر کردید
* ....
& جواب منو بدید
* آقای کیم (باحرص) والا آسانسورهای شرکتتون جوری هستن که دائم خرابن و من مجبور شدم با پله از پارکینگ تا طبقه ۱۰ بیام و پاهام قلم شد من ساعت ۸ و ربع سرکار بودم اگه باور نمیکنید میتونید از دوربین ها نگاه کنید ماشالله ۲۰ تا دوربین پایین هستن
& باشه خب چک میکنم پرونده های استخدامی های جدید رو بیارید اتاقم
* باشه
از اتاق بیرون رفتم
* مردک خرفت
& خانم جعون صداتون رو شنیدم ها (بلند)
* خدارو شکر که شنیدید (بلند)
بعدیو بزارم ؟
سلام من جعون ا.ت هستم دختر کوچیک خانواده جعون یک برادر دارم به اسم جعون جونگ کوک من توی خانواده پولداری بزرگ شدم و الان ۲۳ ساله من توی شرکت لوازم ارایشی کار میکنم درواقع منشی رئیس هستم رئیس این شرکت دوست صمیمی برادرمه و خوانوادش هم با خانواده من خیلی دوستن اسم رئیس شرکت کیم تهیونگه هم سن برادرمه ۲۵ سالشه از بچگی باهم بزرگ شدیم و از بچگی هم باهم لج داشتیم اون اسباب بازی های منو خراب میکرد منم اسباب بازی های اونو الانم باهم لج داریم هر چند اون رئیس منه و بیشتر بامن لج میکنه و بهم سخت میگیره
یک روز خسته کننده دیگه رو شروع کردم کت و شلوار پوشیدم و راه افتادم به سمت شرکت رفتم و پشت میزم نشستم که طبق معمول صداش بلند شد
& خانم جعوننننن(داد)
سریع بلند شدم و رفتم سمت اتاقش در زدم و با اجازش وارد شدم
* بله کارم داشتید آقای کیم
& الان ساعت چنده
* ۸ و ۳۲ دقیقه صبح
& شما باید ساعت چند میامدید سرکار
* ۸ و ۳۰ دقیقه
& پس چرا یک دقیقه دیر کردید
* ....
& جواب منو بدید
* آقای کیم (باحرص) والا آسانسورهای شرکتتون جوری هستن که دائم خرابن و من مجبور شدم با پله از پارکینگ تا طبقه ۱۰ بیام و پاهام قلم شد من ساعت ۸ و ربع سرکار بودم اگه باور نمیکنید میتونید از دوربین ها نگاه کنید ماشالله ۲۰ تا دوربین پایین هستن
& باشه خب چک میکنم پرونده های استخدامی های جدید رو بیارید اتاقم
* باشه
از اتاق بیرون رفتم
* مردک خرفت
& خانم جعون صداتون رو شنیدم ها (بلند)
* خدارو شکر که شنیدید (بلند)
بعدیو بزارم ؟
۱۰۳.۱k
۱۰ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.