لجبازی های عاشقانه (پارت۳)
لجبازی های عاشقانه (پارت۳)
شب
خداروشکر ساعت ۸ بود و تهیونگ نتونست منو نگه داره چون همه کارا رو زودتر انجام داده بودم خدافظی کردم و رفتم خونه خوراکی آماده کردم و سریال گذاشتم و نگاه میکردم (سریال پیشنهادی ستاره های دنباله دار) سریال قشنگی بود و تقریبا غمگین بود دونفر که علاقشون نسبت به هم رو پنهان میکردن سریال تموم شد ساعت رو نگاه کردم سه صبحهههه چجوری گذشت که من اصلا متوجه نشدم
سریع رفتم و خوابیدم
فردا
بیدار شدم ساعت رو نگاه کردم ۹ صبح بود رفتم صبحانه خوردم و و یک دوش چند مینی گرفتم رفتم لباس پوشیدم و میکاپ کردم ساعت ۱۲ ظهر بود سوار ماشینم شدم و رفتم پاساژ و برای شب لباس خریدم و لوازم ارایشی و چند تا وسیله و خوراکی برای خونه گرفتم و برگشتم خونه ساعت تازه شده بود ۵ تا ساعت ۸ وقت داشتم عرق کرده بودم واسه همین دوباره رفتم دوش گرفتم و امدم بیرون موهامو خشک کردم لباس جدیدمو پوشیدم(عکسشو میزارم اسلاید ۲) میکاپ کردم و راه افتادم رسیدم و رفتم داخل رستوران شیک و بزرگی بود با چشمام دنبال جونگیون گشتم که بالاخره دیدمش رفتم سر میزی که بود و روی صندلی روبه روش نشستم
* سلام
ج . سلام به به چه خوشگل شدید خانم جعون (خنده)
* ممنون آقای لی (خنده)
ج . خب گشنتون نیست
* چرا خیلی
ج . خب اگه اجازه بدید غذا رو من براتون انتخاب کنم
* با کمال میل
گارسون امد سر میز و جونگیون غذا رو سفارش منتظر مونده بودیم تا غذا بیاد و هیچ حرفی بینمون رد و بدل نمیشد در واقع حرفی برای گفتن نداشتیم تا اینکه صدای آشنا امد
& به به شما اینجا چیکار میکنید
* ای خدا این از کجا پیداش شد(زیر لب)
امد و کنار من روی صندلی نشست
ج . تهیونگ توهم اینجایی
& اره من هرشب میام اینجا
تهیونگ گارسون رو صدا کرد
گارسون . چی میل دارید
& همون همیشگی
گارسون . ببشید آقا من تابحال شما رو اینجا ندیدم البته یک بار آمده بودید
& (لبخند ملیح ) حتما یادتون نمیاد خب همونی که این دوتا سفارش دادن رو واسه منم بیارید
گارسون رفت و بعد چند مین با غذا ها امد داشتیم غذا مون رو میخوردیم که تهیونگ با چاپستیکش از غذای من برداشت
* هی مگه خودت نداری
& چرا ولی یکی تو خوشمزه تره
چند مین بعد
دیگه تقریبا ساعت ۱۲ بود من از جام بلند شدم
* ببخشید من دیگه باید برم
& صبر کن من بر سونمت
* خودم ماشین دارم جناب رئیس خدافظ
رفتم بیرون و سوار ماشینم شدم
چرا این فیک اینقدر کم حمایت میشه نکنه بده ؟
شرط برای پارت بعد ۳۰ لایک
شب
خداروشکر ساعت ۸ بود و تهیونگ نتونست منو نگه داره چون همه کارا رو زودتر انجام داده بودم خدافظی کردم و رفتم خونه خوراکی آماده کردم و سریال گذاشتم و نگاه میکردم (سریال پیشنهادی ستاره های دنباله دار) سریال قشنگی بود و تقریبا غمگین بود دونفر که علاقشون نسبت به هم رو پنهان میکردن سریال تموم شد ساعت رو نگاه کردم سه صبحهههه چجوری گذشت که من اصلا متوجه نشدم
سریع رفتم و خوابیدم
فردا
بیدار شدم ساعت رو نگاه کردم ۹ صبح بود رفتم صبحانه خوردم و و یک دوش چند مینی گرفتم رفتم لباس پوشیدم و میکاپ کردم ساعت ۱۲ ظهر بود سوار ماشینم شدم و رفتم پاساژ و برای شب لباس خریدم و لوازم ارایشی و چند تا وسیله و خوراکی برای خونه گرفتم و برگشتم خونه ساعت تازه شده بود ۵ تا ساعت ۸ وقت داشتم عرق کرده بودم واسه همین دوباره رفتم دوش گرفتم و امدم بیرون موهامو خشک کردم لباس جدیدمو پوشیدم(عکسشو میزارم اسلاید ۲) میکاپ کردم و راه افتادم رسیدم و رفتم داخل رستوران شیک و بزرگی بود با چشمام دنبال جونگیون گشتم که بالاخره دیدمش رفتم سر میزی که بود و روی صندلی روبه روش نشستم
* سلام
ج . سلام به به چه خوشگل شدید خانم جعون (خنده)
* ممنون آقای لی (خنده)
ج . خب گشنتون نیست
* چرا خیلی
ج . خب اگه اجازه بدید غذا رو من براتون انتخاب کنم
* با کمال میل
گارسون امد سر میز و جونگیون غذا رو سفارش منتظر مونده بودیم تا غذا بیاد و هیچ حرفی بینمون رد و بدل نمیشد در واقع حرفی برای گفتن نداشتیم تا اینکه صدای آشنا امد
& به به شما اینجا چیکار میکنید
* ای خدا این از کجا پیداش شد(زیر لب)
امد و کنار من روی صندلی نشست
ج . تهیونگ توهم اینجایی
& اره من هرشب میام اینجا
تهیونگ گارسون رو صدا کرد
گارسون . چی میل دارید
& همون همیشگی
گارسون . ببشید آقا من تابحال شما رو اینجا ندیدم البته یک بار آمده بودید
& (لبخند ملیح ) حتما یادتون نمیاد خب همونی که این دوتا سفارش دادن رو واسه منم بیارید
گارسون رفت و بعد چند مین با غذا ها امد داشتیم غذا مون رو میخوردیم که تهیونگ با چاپستیکش از غذای من برداشت
* هی مگه خودت نداری
& چرا ولی یکی تو خوشمزه تره
چند مین بعد
دیگه تقریبا ساعت ۱۲ بود من از جام بلند شدم
* ببخشید من دیگه باید برم
& صبر کن من بر سونمت
* خودم ماشین دارم جناب رئیس خدافظ
رفتم بیرون و سوار ماشینم شدم
چرا این فیک اینقدر کم حمایت میشه نکنه بده ؟
شرط برای پارت بعد ۳۰ لایک
۸۶.۳k
۱۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.