PART
PART_6
همه از استاداشون و دوستاشون خداحافظی کردن
و وقتی کل مدرسه خالی شد
۳ نفر یعنی لینو و چان و چانگبین توی کلاسA1 بودن
چانگبین خیلی دقیق داشت وارد حساب جیسونگ میشد
و خیلی طول نکشید که گوشیه جیسونگ هک شد
و اونا تونستن بفهمن جیسونگ کجاستت
لینو:صبر کن ببینم...اون الان تویه اون مهمون خونست؟
چان:مهمون خونه نیس که ......سرچشمه ی فساده
چانگبین:بهتره قبل از اینکه خبر دار بشه که هک شده برین پیداش بکنین....
لینو: ازتون ممنونم
من میرم دنبالش
چان:اقا صبر کنین منم بیاممم
لینو:نه شما دوتا برین خونه هاتون ....حتما الان پدرمادراتون نگران شدن
لینو منتظر هیچ جوابی نموند و با سرعت سوار ماشینش شد و به سمت مقصد حرکت کرد
ساعت 17:00|||مهمون خونه
لینو:
از ماشین پیاده شدم و وارد مهمون خونه شدم و سمت پیرمردی که ظاهرا صندوق دار بود رفتم
لینو:سلام
پیرمرد:سلام
لینو:شما احیانا یه پسر ریزه میزه و با موهای فرفری و لپای گوگولی ندیدید؟
پیرمرد:اومممم فک کنم میشناسم کیو میگی...اسمش جیسونگه؟
لینو:اره اره دقیقا همونه
پیرمرد:اوف بدنش خیلی.....
لینو:*با این حرفش خونم به جوش اومد*خیلی چی؟
پیرمرد:خیلی جذاب
لینو:*نتونستم خودمو کنترل بکنم و مشت دردناکی رو تو دهن پیرمرده هیز زدم...*
لینو بی وقفه طبقه بالا رفت و جیسونگ رو صدا زد
ویو جیسونگ:داشتم درس میخوندم که حس کردم یه نفر صدام میزنه
درست حس کرده بودممم
دره اتاقم رو باز کردم و استادم رو اون سمت راهرو دیدم
لینو:*همونطوری که دنبال جیسونگ بودم به طور اتفاقی دیدمش*
جیسونگگ..وارد اتاقش شدم و درو بستم
#استاد_جذاب
همه از استاداشون و دوستاشون خداحافظی کردن
و وقتی کل مدرسه خالی شد
۳ نفر یعنی لینو و چان و چانگبین توی کلاسA1 بودن
چانگبین خیلی دقیق داشت وارد حساب جیسونگ میشد
و خیلی طول نکشید که گوشیه جیسونگ هک شد
و اونا تونستن بفهمن جیسونگ کجاستت
لینو:صبر کن ببینم...اون الان تویه اون مهمون خونست؟
چان:مهمون خونه نیس که ......سرچشمه ی فساده
چانگبین:بهتره قبل از اینکه خبر دار بشه که هک شده برین پیداش بکنین....
لینو: ازتون ممنونم
من میرم دنبالش
چان:اقا صبر کنین منم بیاممم
لینو:نه شما دوتا برین خونه هاتون ....حتما الان پدرمادراتون نگران شدن
لینو منتظر هیچ جوابی نموند و با سرعت سوار ماشینش شد و به سمت مقصد حرکت کرد
ساعت 17:00|||مهمون خونه
لینو:
از ماشین پیاده شدم و وارد مهمون خونه شدم و سمت پیرمردی که ظاهرا صندوق دار بود رفتم
لینو:سلام
پیرمرد:سلام
لینو:شما احیانا یه پسر ریزه میزه و با موهای فرفری و لپای گوگولی ندیدید؟
پیرمرد:اومممم فک کنم میشناسم کیو میگی...اسمش جیسونگه؟
لینو:اره اره دقیقا همونه
پیرمرد:اوف بدنش خیلی.....
لینو:*با این حرفش خونم به جوش اومد*خیلی چی؟
پیرمرد:خیلی جذاب
لینو:*نتونستم خودمو کنترل بکنم و مشت دردناکی رو تو دهن پیرمرده هیز زدم...*
لینو بی وقفه طبقه بالا رفت و جیسونگ رو صدا زد
ویو جیسونگ:داشتم درس میخوندم که حس کردم یه نفر صدام میزنه
درست حس کرده بودممم
دره اتاقم رو باز کردم و استادم رو اون سمت راهرو دیدم
لینو:*همونطوری که دنبال جیسونگ بودم به طور اتفاقی دیدمش*
جیسونگگ..وارد اتاقش شدم و درو بستم
#استاد_جذاب
- ۱.۶k
- ۱۶ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط