پسر عمویی مافیایی من
پسر عمویی مافیایی من
پارت اخر
فهمیدم کار آون عوضیه
هی لی بیشعور خودم با دست های خودم میکشمت
به تهیونگ زنگ زدم گفتم نیرو ها رو آماده کنه
نیرو ها آماده شدن و نقشه کشیدیم شب حمله کنیم
شب
همه آماده بودیم شلیک کردیم
از ویو ات
مرده آمد جلو گفت نگاه کن دختر سئون یع آدم بی ارزشه با نیش خند حتی آون پسر هم نیومد دنبالت با نیش خند
گفتم تو کی هستی با صدایی بی جون
گفت قاتل پدرت
گفتم همون عوضه
گفت خفه شو بیشعور
از زبان ات که یهو صدای تیر اندازی آمد
ترسید و یکی آمد گفت قربانننن آون پسره جونگ کوک به ما حمله کردهههه
گفتم کوک آمد
بعد مرده امد تو سرم تفنگ گذاشت کوک آمد دیدمش گفتم کوککک با گریه
گفت ات چوی آدم باش آگه میخوای زنده بمونی ولش کننن عوضی
گفت نمیکنم
که یکی از آون ور شلیک و مرده افتاد
و من جیغ کشیدم و رفتم عقب
کوک آمد جلو گفت خوبی ات
گفتم کوک گریه کردم و بغلش کردم
کوک بغلم کرد
چند روز بعد
منو کوک ازدواج کردیم و عاشق همیم
خیلی خوشحالم و امیدوارم روح پدرم در آرامش باشه
کوک صدام زد گفت عشقم بیا بریم بیرون شام بخوریم
گفتم باش
گفت آماده شو منتظرم
و تا آخر عمرم باهم زندگی میکنن
یه چیزیم باید بگم من و دوستم باهم این فیک رو نوشتیم
به کمک هم تونستیم این فیک رو بنویسیم
امیدوارم خوشتون آمده باشه با کامنت هایی که میدید من خوشحال میشم🙂💜
پارت اخر
فهمیدم کار آون عوضیه
هی لی بیشعور خودم با دست های خودم میکشمت
به تهیونگ زنگ زدم گفتم نیرو ها رو آماده کنه
نیرو ها آماده شدن و نقشه کشیدیم شب حمله کنیم
شب
همه آماده بودیم شلیک کردیم
از ویو ات
مرده آمد جلو گفت نگاه کن دختر سئون یع آدم بی ارزشه با نیش خند حتی آون پسر هم نیومد دنبالت با نیش خند
گفتم تو کی هستی با صدایی بی جون
گفت قاتل پدرت
گفتم همون عوضه
گفت خفه شو بیشعور
از زبان ات که یهو صدای تیر اندازی آمد
ترسید و یکی آمد گفت قربانننن آون پسره جونگ کوک به ما حمله کردهههه
گفتم کوک آمد
بعد مرده امد تو سرم تفنگ گذاشت کوک آمد دیدمش گفتم کوککک با گریه
گفت ات چوی آدم باش آگه میخوای زنده بمونی ولش کننن عوضی
گفت نمیکنم
که یکی از آون ور شلیک و مرده افتاد
و من جیغ کشیدم و رفتم عقب
کوک آمد جلو گفت خوبی ات
گفتم کوک گریه کردم و بغلش کردم
کوک بغلم کرد
چند روز بعد
منو کوک ازدواج کردیم و عاشق همیم
خیلی خوشحالم و امیدوارم روح پدرم در آرامش باشه
کوک صدام زد گفت عشقم بیا بریم بیرون شام بخوریم
گفتم باش
گفت آماده شو منتظرم
و تا آخر عمرم باهم زندگی میکنن
یه چیزیم باید بگم من و دوستم باهم این فیک رو نوشتیم
به کمک هم تونستیم این فیک رو بنویسیم
امیدوارم خوشتون آمده باشه با کامنت هایی که میدید من خوشحال میشم🙂💜
۷۴.۴k
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.