💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
part 78🤍✨
(یونا)
رفتم حموم و خودمو شستم وای ک هیچ جا خونه خود آدم نمیشه
اومدم بیرون انگار کوک خونه نیست
لباسامو پوشیدم و روتین پوستیمو انجام دادم و داشتم موهامو خشک میکردم ک کوک اومد خونه و تو دستش کلی غذا بود وای آخ جون چقد گشنمه
یونا: عشقم کجا بودی
کوک: رفته بودم غذا و وسایل بگیرم جوجه
وای نمیدونم چرا وقتی بهم میگه جوجه انقد ذوق میکنم 🫠😭
موهامو شونه کردم و کوک اومد و از پشت بغلم کرد و سرشو توی گردنم برد و عمیق بو کشید و بوسه ای روی گردنم زد
من رو گردنم خیلی حساسم خیلی زود وا میدم وای
سمتش برگشتم و ب چشماش خیره شدم ک دستشو دور کمرم حلقه کرد و منو ب خودش چسبوند
کوک: نمیدونی تو این یک هفته چی بهم گذشت خیلی دلم برات تنگ شده بود جوجه
با ذوق و بغض نگاش کردم و گفتم
یونا: منم دلم خیلی برات تنگ شده بود 🥺
با دیدن قیافم خنده ی ریز و جذابی کرد و لباشو روی لبام گذاشت و عمیق بوسیدم
بعد پنج شیش دقیقه ک نفس کم آوردیم از هم جدا شدیم
کوک: خیلی خوشمزه ای خانم کوچولو
خجالت کشیدمو سرمو پایین انداختم
چونمو گرفت و سرمو بالا کشید و پیشونیم رو بوسید
کوک: بیا بریم غذا بخوریم بعدم بخوابیم ک دوتامون خیلی خسته ایم
باشه ای گفتم و سمت غذا های آماده رفتم و توی ظرف ریختمشون و میز رو چیدم البته ن خیلی مفصل
.......
بعد اینکه غذامون رو خوردیم میز رو باهم جمع کردیم و ظرفارو شستیم و کلی چرت و پرت گفتیم و خندیدیم
....
کوک رفته بود سرویس بهداشتی و منم روی تخت دراز کشیده بودم و گوشیمو چک میکردم ک یهو گوشیمو از دستم کشید و انداخت اونطرف و اومد سرشو گذاشت روی سینه هام و دستاشو دورم حلقه کرد
منم داشتم با موهاش بازی میکردم ک دوتامون خوابمون برد....
(کوک)
بیدار شدم ک دیدم بغل یونا خوابم برده
یونا رو دراز کردم و خودمم کنارش دراز کشیدم ک چشماشو باز کرد ی نگاهی ب موقعیت انداخت و خودشو تو بغلم جا کرد و دوباره خوابید دلم داشت قنج میره براش بوسه ای ب سرش زدم و خوابیدیم ....
part 78🤍✨
(یونا)
رفتم حموم و خودمو شستم وای ک هیچ جا خونه خود آدم نمیشه
اومدم بیرون انگار کوک خونه نیست
لباسامو پوشیدم و روتین پوستیمو انجام دادم و داشتم موهامو خشک میکردم ک کوک اومد خونه و تو دستش کلی غذا بود وای آخ جون چقد گشنمه
یونا: عشقم کجا بودی
کوک: رفته بودم غذا و وسایل بگیرم جوجه
وای نمیدونم چرا وقتی بهم میگه جوجه انقد ذوق میکنم 🫠😭
موهامو شونه کردم و کوک اومد و از پشت بغلم کرد و سرشو توی گردنم برد و عمیق بو کشید و بوسه ای روی گردنم زد
من رو گردنم خیلی حساسم خیلی زود وا میدم وای
سمتش برگشتم و ب چشماش خیره شدم ک دستشو دور کمرم حلقه کرد و منو ب خودش چسبوند
کوک: نمیدونی تو این یک هفته چی بهم گذشت خیلی دلم برات تنگ شده بود جوجه
با ذوق و بغض نگاش کردم و گفتم
یونا: منم دلم خیلی برات تنگ شده بود 🥺
با دیدن قیافم خنده ی ریز و جذابی کرد و لباشو روی لبام گذاشت و عمیق بوسیدم
بعد پنج شیش دقیقه ک نفس کم آوردیم از هم جدا شدیم
کوک: خیلی خوشمزه ای خانم کوچولو
خجالت کشیدمو سرمو پایین انداختم
چونمو گرفت و سرمو بالا کشید و پیشونیم رو بوسید
کوک: بیا بریم غذا بخوریم بعدم بخوابیم ک دوتامون خیلی خسته ایم
باشه ای گفتم و سمت غذا های آماده رفتم و توی ظرف ریختمشون و میز رو چیدم البته ن خیلی مفصل
.......
بعد اینکه غذامون رو خوردیم میز رو باهم جمع کردیم و ظرفارو شستیم و کلی چرت و پرت گفتیم و خندیدیم
....
کوک رفته بود سرویس بهداشتی و منم روی تخت دراز کشیده بودم و گوشیمو چک میکردم ک یهو گوشیمو از دستم کشید و انداخت اونطرف و اومد سرشو گذاشت روی سینه هام و دستاشو دورم حلقه کرد
منم داشتم با موهاش بازی میکردم ک دوتامون خوابمون برد....
(کوک)
بیدار شدم ک دیدم بغل یونا خوابم برده
یونا رو دراز کردم و خودمم کنارش دراز کشیدم ک چشماشو باز کرد ی نگاهی ب موقعیت انداخت و خودشو تو بغلم جا کرد و دوباره خوابید دلم داشت قنج میره براش بوسه ای ب سرش زدم و خوابیدیم ....
۶.۷k
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.