💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
part 79🤍✨
(یونا)
از خواب بیدار شدم و کوک صبح روز رفته بود کمپانی
صبحانه خوردم و خونه هارو جمع کردم و همه جارو مرتب کردم
همینجوری داشتم ب کارام میرسیدم ک گوشیم زنگ خورد کوک بود
کوک: سلام جوجه
یونا: سلام عشقم خوبی خسته نباشی
کوک: ممنون شمام خسته نباشی چ خبر
یونا: هیچ خبری نیست داشتم خونه رو مرتب میکردم
کوک: عوممم خوبه ..عا جوجه شب قراره با بچه ها بریم بیرون شام آماده باش
یونا: عام باشه اوکیع
کوک: خوب من باید برم مواظب خودت و تانی باش جوجه بابای
یونا: چشم توعم مواظب خودت باش بابای
گوشی رو قطع کردم و رفتم و غذای تانی رو ریختم تو ظرفش اونم واسه خودش بازی میکرد یا تو دست و پای من بود خوبه ک این کوچولوعه شیطون هست حداقل تنها نیستم
(پرش ب ساعت6)
بلند شدم و رفتم ی دوش 15 دقیقه ای گرفتم و اومدم بیرون و لباسامو پوشیدم و موهامو خشک کردم و شروع کردم ب آرایش کردن ی آرایش ملیح کردم و و لباسای بیرونم و انتخاب کردم(عکسشو میزارم ) و بعدم واسه ی تانی لباس انتخاب کردم اونم آماده کردم و ساعت نزدیک هشت بود الانا بود ک کوک بیاد
زنگ خورد و تانی بدو بدو زود تر از من سمت در رفت رفتم و در رو باز کردم کوک بود وارد خونه شد و بغلم کرد
کوک: چطوری جوجه
یونا: خوبم تو چطوری خسته نباشی
کوک: خیلی ممنون
من از بغلش بیرون اومدم و تانی ک از اون موقع داشت خودشو میکشت رو بغل کرد و منم داشتم بهشون میخندیدم
خلاصه ک رفتیم و آماده شدیم و تانی کوچولو رو هم آماده کردم و لباسا و کفشای کوچولوشو تنش کردم خیلی گوگولی شده بود وای ....ولی ....کوک .. اون خیلی جذاب شده بود خیلی🫠
خلاصه ک تانی رو برداشتیم و رفتیم پایین و سوار شدیم و ب سمت رستوران حرکت کردیم
part 79🤍✨
(یونا)
از خواب بیدار شدم و کوک صبح روز رفته بود کمپانی
صبحانه خوردم و خونه هارو جمع کردم و همه جارو مرتب کردم
همینجوری داشتم ب کارام میرسیدم ک گوشیم زنگ خورد کوک بود
کوک: سلام جوجه
یونا: سلام عشقم خوبی خسته نباشی
کوک: ممنون شمام خسته نباشی چ خبر
یونا: هیچ خبری نیست داشتم خونه رو مرتب میکردم
کوک: عوممم خوبه ..عا جوجه شب قراره با بچه ها بریم بیرون شام آماده باش
یونا: عام باشه اوکیع
کوک: خوب من باید برم مواظب خودت و تانی باش جوجه بابای
یونا: چشم توعم مواظب خودت باش بابای
گوشی رو قطع کردم و رفتم و غذای تانی رو ریختم تو ظرفش اونم واسه خودش بازی میکرد یا تو دست و پای من بود خوبه ک این کوچولوعه شیطون هست حداقل تنها نیستم
(پرش ب ساعت6)
بلند شدم و رفتم ی دوش 15 دقیقه ای گرفتم و اومدم بیرون و لباسامو پوشیدم و موهامو خشک کردم و شروع کردم ب آرایش کردن ی آرایش ملیح کردم و و لباسای بیرونم و انتخاب کردم(عکسشو میزارم ) و بعدم واسه ی تانی لباس انتخاب کردم اونم آماده کردم و ساعت نزدیک هشت بود الانا بود ک کوک بیاد
زنگ خورد و تانی بدو بدو زود تر از من سمت در رفت رفتم و در رو باز کردم کوک بود وارد خونه شد و بغلم کرد
کوک: چطوری جوجه
یونا: خوبم تو چطوری خسته نباشی
کوک: خیلی ممنون
من از بغلش بیرون اومدم و تانی ک از اون موقع داشت خودشو میکشت رو بغل کرد و منم داشتم بهشون میخندیدم
خلاصه ک رفتیم و آماده شدیم و تانی کوچولو رو هم آماده کردم و لباسا و کفشای کوچولوشو تنش کردم خیلی گوگولی شده بود وای ....ولی ....کوک .. اون خیلی جذاب شده بود خیلی🫠
خلاصه ک تانی رو برداشتیم و رفتیم پایین و سوار شدیم و ب سمت رستوران حرکت کردیم
۴.۳k
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.