پارت 15 : هوای سردی رو زیر چشمام احساس کردم . چشمامو باز
پارت 15 : هوای سردی رو زیر چشمام احساس کردم . چشمامو باز کردم .
پنجره باز بود و سرمای وحشتناکی میومد تو خونه و پرده ها تکون میخوردن .
روی تخت نشستم و به نایکا نگا کردم . تمام پرده ها خونه رو تاریک کرده بود به غیر از پنجره ای که باز بود . بلند شدم و رفتم پنجره رو بستم و روی نایکا پتو کشیدم .
در اتاقو باز کردم و رفتم بیرون .
اوففف چقدر سرده این بیرون . رفتم صورتمو شستم و رفتم صبحانه رو اماده کردم .
نایکا هم اومد و گفت : سلام صبحت بخیر من : سلام صبحت بخیر نایکا : ببخشید دیشب خیلی بد خوابیدی بخاطر من من : هر کسی خواب بدی میبینه مهم اینه که الان خوبی .
نشست و صبحانه رو خوردیم . نایکا رفت حموم و بعد بیست دقیقه اومد بیرون . ساعت هفت و ربع بود .
( خودم )
موهام و خشک کردم و رفتم بیرون . جیمین گفت : نایکا ....اگه دوست داشتی تنها نباشی میتونی بری پیش جیهوپ ...اون خونس من : اره میرم .... ولی چرا چیزی شده جیمین : ارع دیشب بعد تمرین گردنش گرفت و امروز خیلی درد داره گردنش ...پی دی نیم گفت میتونه امروز رو استراحت کنه من : امم الان حاضر میشم جیمین : باشه عجله نکن .
یک لباس سیاه استین بلند ساده پوشیدم با یک شلوار سیاه ساده تنگ . یک ژاکت لی کم رنگ پوشیدم و گوشیمو برداشتم و رفتیم . موهامو باز گذاشتم .
از پله ها پایین رفتیم و سوار ماشین شدیم .
اوفف سرده بیرون . رسیدم به خونشون . از ماشین پیاده شدم و گفتم : جیمین میشه کلید رو بدی درو باز کنم اون که نمیتونه پاشه جیمین : باشه .
کلید و داد و رفتم درو باز کردم . رفتم سمت جیمین و گفتم : بیا کلید ... جیمین : مواظب خودت باش ... مواظب اون دیوونه باش دوباره پا نشه برقصه .
خندیدم و گفتم : باشه حواسم هست ...خدافظ .
رفتم توی خونه . رفتم کنارش خواب عمیقی بود .
ساعت های یازده ظهر پاشدم ناهار رو درست کنم . میخواستم ماکارانی درست کنم .
پیاز هارو خورد کردم و شروع به هم زدن کردم که یکدفعه صدای از پشت اومد .
برگشتم که جیهوپ گفت : اینجا چیکار میکنی ؟؟من : جیمین گفت تنهایی منم اومدم پیشت جیهوپ : الان چیکار میکنی؟؟؟ من : دارم غذا درست میکنم که گشنه نمونیم جیهوپ : اا نایکا توییی .
من که اخم کرده بودم چشمام و کامل باز کردم و گفتم : مگه منو نمیبینی !!!!! جیهوپ : نمیدیدمت ولی الان دیدمت من : جیهههووووپپپپپپپ جیهوپ : شوخی کردم ببخشید .
اصلا سرشو تکون نمیداد . باید با روغن ماساژ بدم .
دست چپش روی گردنش بود . خب از قرار معلوم درد زیادی خواهد کشید .
مواد ماکارانی اماده بود و فقط منتظر بودم اب جوش بیاد . جیهوپ و بردم تو اتاقش و روی تخت درازش کردم .
جیهوپ روی شکم خوابوندم . گفت : اا چیکارم.....من : ننننههه میخوام گردنتو یکم ماساژ بدم .
دستامو گرم کردم و روی گردنش گذاشتم . خیلی سفت کرده بود .
فصل 2
پنجره باز بود و سرمای وحشتناکی میومد تو خونه و پرده ها تکون میخوردن .
روی تخت نشستم و به نایکا نگا کردم . تمام پرده ها خونه رو تاریک کرده بود به غیر از پنجره ای که باز بود . بلند شدم و رفتم پنجره رو بستم و روی نایکا پتو کشیدم .
در اتاقو باز کردم و رفتم بیرون .
اوففف چقدر سرده این بیرون . رفتم صورتمو شستم و رفتم صبحانه رو اماده کردم .
نایکا هم اومد و گفت : سلام صبحت بخیر من : سلام صبحت بخیر نایکا : ببخشید دیشب خیلی بد خوابیدی بخاطر من من : هر کسی خواب بدی میبینه مهم اینه که الان خوبی .
نشست و صبحانه رو خوردیم . نایکا رفت حموم و بعد بیست دقیقه اومد بیرون . ساعت هفت و ربع بود .
( خودم )
موهام و خشک کردم و رفتم بیرون . جیمین گفت : نایکا ....اگه دوست داشتی تنها نباشی میتونی بری پیش جیهوپ ...اون خونس من : اره میرم .... ولی چرا چیزی شده جیمین : ارع دیشب بعد تمرین گردنش گرفت و امروز خیلی درد داره گردنش ...پی دی نیم گفت میتونه امروز رو استراحت کنه من : امم الان حاضر میشم جیمین : باشه عجله نکن .
یک لباس سیاه استین بلند ساده پوشیدم با یک شلوار سیاه ساده تنگ . یک ژاکت لی کم رنگ پوشیدم و گوشیمو برداشتم و رفتیم . موهامو باز گذاشتم .
از پله ها پایین رفتیم و سوار ماشین شدیم .
اوفف سرده بیرون . رسیدم به خونشون . از ماشین پیاده شدم و گفتم : جیمین میشه کلید رو بدی درو باز کنم اون که نمیتونه پاشه جیمین : باشه .
کلید و داد و رفتم درو باز کردم . رفتم سمت جیمین و گفتم : بیا کلید ... جیمین : مواظب خودت باش ... مواظب اون دیوونه باش دوباره پا نشه برقصه .
خندیدم و گفتم : باشه حواسم هست ...خدافظ .
رفتم توی خونه . رفتم کنارش خواب عمیقی بود .
ساعت های یازده ظهر پاشدم ناهار رو درست کنم . میخواستم ماکارانی درست کنم .
پیاز هارو خورد کردم و شروع به هم زدن کردم که یکدفعه صدای از پشت اومد .
برگشتم که جیهوپ گفت : اینجا چیکار میکنی ؟؟من : جیمین گفت تنهایی منم اومدم پیشت جیهوپ : الان چیکار میکنی؟؟؟ من : دارم غذا درست میکنم که گشنه نمونیم جیهوپ : اا نایکا توییی .
من که اخم کرده بودم چشمام و کامل باز کردم و گفتم : مگه منو نمیبینی !!!!! جیهوپ : نمیدیدمت ولی الان دیدمت من : جیهههووووپپپپپپپ جیهوپ : شوخی کردم ببخشید .
اصلا سرشو تکون نمیداد . باید با روغن ماساژ بدم .
دست چپش روی گردنش بود . خب از قرار معلوم درد زیادی خواهد کشید .
مواد ماکارانی اماده بود و فقط منتظر بودم اب جوش بیاد . جیهوپ و بردم تو اتاقش و روی تخت درازش کردم .
جیهوپ روی شکم خوابوندم . گفت : اا چیکارم.....من : ننننههه میخوام گردنتو یکم ماساژ بدم .
دستامو گرم کردم و روی گردنش گذاشتم . خیلی سفت کرده بود .
فصل 2
۱۰۷.۶k
۱۶ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.