پارت 16 : یک فشار ارومی به گردنش وارد کردم که یک دفعه مای
پارت 16 : یک فشار ارومی به گردنش وارد کردم که یک دفعه مایچه های گردنش شل شد و یک ناله ای کرد که انگار خستگیش در رفت .
گفتم : لباستو دربیار جیهوپ : باشه ...
لباسشو دراورد و گفتم : جیهوپ روغن سیاه دونه دارین ...؟ جیهوپ : ارع تو کابینت دست چپه اون پایین .
رفتم تو اشپز خونه و روغن برداشتم و رفتم تو اتاق .
روغن و ریختم توی دستام و بهم مالیدم .
طرف چپ مهره های گردنش درد داشت . اونجا رو اروم ماساژ دادم و بعد بیست دقیقه صدای قل قل کردن اب اومد .
بلند شدم و شالی که گرم کردم و دور گردنش گذاشتم و پتو و روش کشیدم .
رفتم اشپزخونه . دستامو شستم و ماکارانی هارو ریختم تو اب جوش .
بعد چند دقیقه جیهوپ صدام کرد . برگشتم و گفتم : چیزی شده ؟؟؟ جیهوپ : میخوای ابکش کنی .... من انجام میدم من : آآآ .. ن..باشه .
اومد نزدیک و خواست بلندش کنه . جوری که داشت گردنشو حرکت میداد انگار دردش بیشتر شده . انگار دردش به کتفش زده .
فهمیدم میخواد چه اتفاقی بیوفته .
سریع گفتم : وایسا وایسا بلندش نکن جیهوپ گوش کن جیهوپ : نایکا مشکلی پیش نمیاد .
با دوتا دستام دستاشو گرفتم و از دسته قابلمه جدا کردم و گفتم : جیهوپ نب....جیهوپ : نایکا وقتی دوست نداری کسی لمست کنع برای چی خودتو الان رنج میدی ..... از چشمات میفهمم .
دستاشو ول کردم و دور گردنش حلقه کردم و بغلش کردم و گفتم : ارع دوست ندارم کسی بهم دست بزنه ولی وقتی که نیاز داشته باشید این حس میشکنه ....... درد گردنت به کتفت زده از نوع راه رفتنت متوجه شدم .
از بغلش بیرون اومدم و کمی عقب بردمشو گفتم : مشکلی نیست میتونم انجام بدم .
قابلمه رو برداشتم و داشتم میریختم توی ابکش که قابلمه به اون داغی خورد به ساعد دستم .
ماکارانی رو درست کردیم و من و جیهوپ خوردیم . ساعت های هشت اینا بود که جیهوپ توی اتاق خوابش برد . گردنشو کلی ماساژ دادم .
کنارش نشسته بودم که خیلی گیج شدم و خوابم برد .
( وی )
ساعت های یازده شب رسیدیم خونه . سرد شده بود .
درو باز کردیم که جیهوپ اروم گفت : هیسس نایکا خوابه شوگا : کی خوابش برده جیهوپ : ساعت های هشت وی : من میبرمش خونه جین : میمونی یا میای ؟؟؟ من : میمونم .
رفتم تو اتاق جیمین هم اومد گفت : من بلندش میکنم تو کولش کن من : باشه .
جیمین بلندش کرد . روی زمین نشستم و کولش کردم . رفتم بیرون و توی ماشین اون پشت درازش کردم .
نشستم و رفتیم .
درو باز کردم و دستمو زیر پا و گردنش کردم و بغلش کردم و بردم تو خونه
توی اتاق گذاشتمش و در خونه رو بستم . بخاری و روشن کردم و کنارش دراز کشیدم .
پتو و روی خودم و نایکا کشیدم . یک نفس عمیقی کشیدم و دستامو دور کمرش حلقه کردم و بغلش کردم . خیلی سریع خوابم برد .
صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم . گوشیمو برداشتم و نگاش کردم .
جواب دادم .
فصل 2
گفتم : لباستو دربیار جیهوپ : باشه ...
لباسشو دراورد و گفتم : جیهوپ روغن سیاه دونه دارین ...؟ جیهوپ : ارع تو کابینت دست چپه اون پایین .
رفتم تو اشپز خونه و روغن برداشتم و رفتم تو اتاق .
روغن و ریختم توی دستام و بهم مالیدم .
طرف چپ مهره های گردنش درد داشت . اونجا رو اروم ماساژ دادم و بعد بیست دقیقه صدای قل قل کردن اب اومد .
بلند شدم و شالی که گرم کردم و دور گردنش گذاشتم و پتو و روش کشیدم .
رفتم اشپزخونه . دستامو شستم و ماکارانی هارو ریختم تو اب جوش .
بعد چند دقیقه جیهوپ صدام کرد . برگشتم و گفتم : چیزی شده ؟؟؟ جیهوپ : میخوای ابکش کنی .... من انجام میدم من : آآآ .. ن..باشه .
اومد نزدیک و خواست بلندش کنه . جوری که داشت گردنشو حرکت میداد انگار دردش بیشتر شده . انگار دردش به کتفش زده .
فهمیدم میخواد چه اتفاقی بیوفته .
سریع گفتم : وایسا وایسا بلندش نکن جیهوپ گوش کن جیهوپ : نایکا مشکلی پیش نمیاد .
با دوتا دستام دستاشو گرفتم و از دسته قابلمه جدا کردم و گفتم : جیهوپ نب....جیهوپ : نایکا وقتی دوست نداری کسی لمست کنع برای چی خودتو الان رنج میدی ..... از چشمات میفهمم .
دستاشو ول کردم و دور گردنش حلقه کردم و بغلش کردم و گفتم : ارع دوست ندارم کسی بهم دست بزنه ولی وقتی که نیاز داشته باشید این حس میشکنه ....... درد گردنت به کتفت زده از نوع راه رفتنت متوجه شدم .
از بغلش بیرون اومدم و کمی عقب بردمشو گفتم : مشکلی نیست میتونم انجام بدم .
قابلمه رو برداشتم و داشتم میریختم توی ابکش که قابلمه به اون داغی خورد به ساعد دستم .
ماکارانی رو درست کردیم و من و جیهوپ خوردیم . ساعت های هشت اینا بود که جیهوپ توی اتاق خوابش برد . گردنشو کلی ماساژ دادم .
کنارش نشسته بودم که خیلی گیج شدم و خوابم برد .
( وی )
ساعت های یازده شب رسیدیم خونه . سرد شده بود .
درو باز کردیم که جیهوپ اروم گفت : هیسس نایکا خوابه شوگا : کی خوابش برده جیهوپ : ساعت های هشت وی : من میبرمش خونه جین : میمونی یا میای ؟؟؟ من : میمونم .
رفتم تو اتاق جیمین هم اومد گفت : من بلندش میکنم تو کولش کن من : باشه .
جیمین بلندش کرد . روی زمین نشستم و کولش کردم . رفتم بیرون و توی ماشین اون پشت درازش کردم .
نشستم و رفتیم .
درو باز کردم و دستمو زیر پا و گردنش کردم و بغلش کردم و بردم تو خونه
توی اتاق گذاشتمش و در خونه رو بستم . بخاری و روشن کردم و کنارش دراز کشیدم .
پتو و روی خودم و نایکا کشیدم . یک نفس عمیقی کشیدم و دستامو دور کمرش حلقه کردم و بغلش کردم . خیلی سریع خوابم برد .
صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم . گوشیمو برداشتم و نگاش کردم .
جواب دادم .
فصل 2
۳۴.۷k
۱۶ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.