رمان پرستار بچه من💗
رمان پرستار بچه من💗
شرط: ۱۷ تا لایک ۱۴ تا کامنت شرط برسه 💗🥺
ملیس: اوکی
آنچه گذشت⬆️
جیمین: بریم سوار ماشین بشییم
جیون: بریم
ملیس: رفتم عقب بشینم جیمین گفت
جیمین:, با جلو
ملیس: نه نمیخوا۰۰۰۰۰
جیمین: انگار میخوای باز بغلت کنم بیارمت جلو؟😏
ملیس: نخیر من دوست ندارم بیام جلو
الکس: عععع سلام ملیس
ملیس:, برگشتم دیدم الکس هستش پریدم بغلش
الکس: خوبی؟
ملیس: ارع خوبم ت خوبی؟
الکس:, اوهم
جیمین: این آقا کی باشند
ملیس: یکی از دوستامه
جیمین: عااا
الکس : شما؟
جیمین: رییسش
الکس: عاااا
جیمین : خوب بریم دیگه
ملیس: بریم
ملیس: بای بای الکس
الکس: بای بای:)
جیمین : سوارشو
ملیس: سوار شدم
۱۰ دقیقه بعد
جیمین : رسیدیم
ملیس: خب از کجا فهمیدی خونم اینجاست؟
جیمین:, خب مگه اولین بار نیومدم؟
ملیس: برای اولین بار یادگرفتین😑
جیمین: به هیچ من شک نکن
ملیس: باششششش
ملیس: خب بای
جیمین: کجا؟
ملیس: برم لباسامو جمع کنم
جیمین: خب چرا دیگه بای ؟
ملیس: نکنه کن با اون لباسا میخوام با شما بیام
جیمین: اره
ملیس: خب باش
ملیس: در باز کردم رفتم تو اون ساکی که با اولین حقوقم خریدم لباسامو جمع کردم دیدم جیمین آمده
جیمین:, کمک نمیخوای؟
ملیس: نه
جیمین:, کمک میکنم
ملیس:گفتم نه (بالا بردن صدا)
جیمین: واسه من صداتو بالا نبر فهمیدی؟
ملیس: اگه ببرم ؟
ملیس: دیدم جیمین آمد جلو چونمو گرفت بالا و لبشو گذاشت رو لبم دستاشو دورم حلقه کرد
ملیس: و ولم کن
جیمین: هیسسسس
ملیس: خیلی زور زدم که از خودم جداش کنم فایده نداشت کن
جیون: اووو بابام چرا دیگه ول نمیکنه 😁( پشت دیوار قایم شده)
جیمین: اگه صداتو بالا ببری اینجوری میشه
ملیس: واقعا براتون متاسفم
جیمین: چرا؟
ملیس: وایییی من هیچی جمع نکردم
جیمین:بیا باهم جمع کنیم
ملیس: ن۰۰۰۰
ملیس: دیدم باز آمد نزدیک یک میلی متر واسه داشتیم گفت
جیمین: هیسسس ساکت منم باهات جمع میکنم
ملیس: ب باش
ملیس: تاخم شدم که جمع کنم ی دفع
شرط: ۱۷ تا لایک ۱۴ تا کامنت شرط برسه 💗🥺
ملیس: اوکی
آنچه گذشت⬆️
جیمین: بریم سوار ماشین بشییم
جیون: بریم
ملیس: رفتم عقب بشینم جیمین گفت
جیمین:, با جلو
ملیس: نه نمیخوا۰۰۰۰۰
جیمین: انگار میخوای باز بغلت کنم بیارمت جلو؟😏
ملیس: نخیر من دوست ندارم بیام جلو
الکس: عععع سلام ملیس
ملیس:, برگشتم دیدم الکس هستش پریدم بغلش
الکس: خوبی؟
ملیس: ارع خوبم ت خوبی؟
الکس:, اوهم
جیمین: این آقا کی باشند
ملیس: یکی از دوستامه
جیمین: عااا
الکس : شما؟
جیمین: رییسش
الکس: عاااا
جیمین : خوب بریم دیگه
ملیس: بریم
ملیس: بای بای الکس
الکس: بای بای:)
جیمین : سوارشو
ملیس: سوار شدم
۱۰ دقیقه بعد
جیمین : رسیدیم
ملیس: خب از کجا فهمیدی خونم اینجاست؟
جیمین:, خب مگه اولین بار نیومدم؟
ملیس: برای اولین بار یادگرفتین😑
جیمین: به هیچ من شک نکن
ملیس: باششششش
ملیس: خب بای
جیمین: کجا؟
ملیس: برم لباسامو جمع کنم
جیمین: خب چرا دیگه بای ؟
ملیس: نکنه کن با اون لباسا میخوام با شما بیام
جیمین: اره
ملیس: خب باش
ملیس: در باز کردم رفتم تو اون ساکی که با اولین حقوقم خریدم لباسامو جمع کردم دیدم جیمین آمده
جیمین:, کمک نمیخوای؟
ملیس: نه
جیمین:, کمک میکنم
ملیس:گفتم نه (بالا بردن صدا)
جیمین: واسه من صداتو بالا نبر فهمیدی؟
ملیس: اگه ببرم ؟
ملیس: دیدم جیمین آمد جلو چونمو گرفت بالا و لبشو گذاشت رو لبم دستاشو دورم حلقه کرد
ملیس: و ولم کن
جیمین: هیسسسس
ملیس: خیلی زور زدم که از خودم جداش کنم فایده نداشت کن
جیون: اووو بابام چرا دیگه ول نمیکنه 😁( پشت دیوار قایم شده)
جیمین: اگه صداتو بالا ببری اینجوری میشه
ملیس: واقعا براتون متاسفم
جیمین: چرا؟
ملیس: وایییی من هیچی جمع نکردم
جیمین:بیا باهم جمع کنیم
ملیس: ن۰۰۰۰
ملیس: دیدم باز آمد نزدیک یک میلی متر واسه داشتیم گفت
جیمین: هیسسس ساکت منم باهات جمع میکنم
ملیس: ب باش
ملیس: تاخم شدم که جمع کنم ی دفع
۱۰.۷k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.