PART13
(ویو جونگ کوک)
با این کارش تعجب کردم ولی بهش حق میدادم دست خودش نبوده که توی یه همچین وضعیتی قرار گرفته برای شام یه پیتزا از بیرون سفارش دادم
(ویو یونا)
بعد چند دقیقه از اتاق اومدم بیرون دور بر رو یه نگاهی انداختم دیدم نیست خیالم راحت شد رفتم سمت آشپز خونه تا یه چیزی بخورم که صدای زنگ آیفون اومد میخواستم برم ببینم کیه که دستم و گرفت و کشید عقب
+فکرشم نکن بری سمت در
رفت و چند دقیقه بعد با یه جعبه پیتزا برگشت
پسره خسیس خب برای منم میگرفتی
+غذام و برام بزار توی ظرف با مخلفات بیار
_چشم
غذا شو آماده کردم و براش بردم بالا
_بفرمایین
(ویو جونگ کوک)
سینی غذا رو گذاشت و رفت خواستم تیکه اول پیتزا رو بخورم که یادم اومد بلد نیست برای خودش غذا درست کنه و غذای آماده ام توی خونه نداریم پس چی میخوره؟
+اه اصلا ولش کن اون چه ربطی به من داره
نتونستم طاقت بیارم و رفتم پایین دیدم نشسته رو ی صندلی میز نهار خوری و داره با یه تیکه آشغال روی میز بازی میکنه
+گشنت نیست؟
با شنیدن صدام حول شد اومد پاشه که پاش به پایه میز گیر کرد و خورد زمین پاشد نشست و شروع به گریه کرد رفتم سمتش سینی غذا رو گذاشتم رومیز و روبه روش نشستم
+مگه بچه ای پاشو پاشو ببینم گریه نکن چیزیتم که نشده
_نمیخوام زانوم درد میکنه دلم برای خواهر و برادرم تنگ شده میخوام برم خونه(با گریه)
میفهمیدم چی میگه من خونوادم رو از دست دادم و دلم براشون خیلی تنگ شده
+خیله خب بسه گریه نکن
اصلا آروم نمیشد بقلش کردم و سرش و گذاشتم روی سینم چند دقیقه همون شکلی بودیم تا بالاخره آروم شد
+حالت بهتر شد؟
_اوهوم ممنون
رفت سمت دستشور و صورتش رو شست
+فقط اومده بودم بهت بگم اگه گشنته بیا باهم غذا بخوریم
_آره خیلی گشنمه(با داد)
+چته آروم باش
_ببخشید
روبه روی هم روی صندلی نشستیم و شروع به خوردن کردیم
_آخخخخ خیلی خوشمزه بود
+یکم خجالت نکشیا جلوی اربابت اینقدر راحتی یکم رسمی باش
_او ببخشید
+خیله خب دیگه پاشو میز رو جمع کن
_باشه
(ویو یونا)
میز رو جمع کردم و شروع به شستن ظرف ها کردم که یه هو
내 노예🖤
با این کارش تعجب کردم ولی بهش حق میدادم دست خودش نبوده که توی یه همچین وضعیتی قرار گرفته برای شام یه پیتزا از بیرون سفارش دادم
(ویو یونا)
بعد چند دقیقه از اتاق اومدم بیرون دور بر رو یه نگاهی انداختم دیدم نیست خیالم راحت شد رفتم سمت آشپز خونه تا یه چیزی بخورم که صدای زنگ آیفون اومد میخواستم برم ببینم کیه که دستم و گرفت و کشید عقب
+فکرشم نکن بری سمت در
رفت و چند دقیقه بعد با یه جعبه پیتزا برگشت
پسره خسیس خب برای منم میگرفتی
+غذام و برام بزار توی ظرف با مخلفات بیار
_چشم
غذا شو آماده کردم و براش بردم بالا
_بفرمایین
(ویو جونگ کوک)
سینی غذا رو گذاشت و رفت خواستم تیکه اول پیتزا رو بخورم که یادم اومد بلد نیست برای خودش غذا درست کنه و غذای آماده ام توی خونه نداریم پس چی میخوره؟
+اه اصلا ولش کن اون چه ربطی به من داره
نتونستم طاقت بیارم و رفتم پایین دیدم نشسته رو ی صندلی میز نهار خوری و داره با یه تیکه آشغال روی میز بازی میکنه
+گشنت نیست؟
با شنیدن صدام حول شد اومد پاشه که پاش به پایه میز گیر کرد و خورد زمین پاشد نشست و شروع به گریه کرد رفتم سمتش سینی غذا رو گذاشتم رومیز و روبه روش نشستم
+مگه بچه ای پاشو پاشو ببینم گریه نکن چیزیتم که نشده
_نمیخوام زانوم درد میکنه دلم برای خواهر و برادرم تنگ شده میخوام برم خونه(با گریه)
میفهمیدم چی میگه من خونوادم رو از دست دادم و دلم براشون خیلی تنگ شده
+خیله خب بسه گریه نکن
اصلا آروم نمیشد بقلش کردم و سرش و گذاشتم روی سینم چند دقیقه همون شکلی بودیم تا بالاخره آروم شد
+حالت بهتر شد؟
_اوهوم ممنون
رفت سمت دستشور و صورتش رو شست
+فقط اومده بودم بهت بگم اگه گشنته بیا باهم غذا بخوریم
_آره خیلی گشنمه(با داد)
+چته آروم باش
_ببخشید
روبه روی هم روی صندلی نشستیم و شروع به خوردن کردیم
_آخخخخ خیلی خوشمزه بود
+یکم خجالت نکشیا جلوی اربابت اینقدر راحتی یکم رسمی باش
_او ببخشید
+خیله خب دیگه پاشو میز رو جمع کن
_باشه
(ویو یونا)
میز رو جمع کردم و شروع به شستن ظرف ها کردم که یه هو
내 노예🖤
۶.۳k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.