Part10✨
Part10✨
ویو ا.ت**
سوار ماشینش شدم وراه افتاد نمیدونم کجا میره ... بعد از چند دقیقه متوجه سرعت زیادش شدم .. برگشتم طرفش و دستاش رو دیدم که دور فرمون پیچیده و رگ دستاش به رقص در اومده بود.. (جووون تحریک شد ادمین) دستمو گذاشتم رو دستش ..
ا.ت: شوگا .. اروم برو .. باتوعم داری میترسونی منو.. (طوری برگشت سمتم که فک کردم گردنش شکست وقتی به چشماش نگا کردم خودمو عقب کشیدم و چسبیدم به در اونم میدونست اگ زیاد بزاد جلو درو باز میکنم بخاطر همین درارو قفل کردو ماشین رو نگه داشت .. هیچ حرفی نمیزد فقط گه گاهی مشت هاشو میزد رو فرمون و زیر لب فش های نامحسوسی میداد..
یونگی: تو .. بخاطر اون عوضی منو ول کردی؟
ا.ت: (چی داشت میگف؟ لی سو رو میگ ؟ هه فک میکنه من اونو دوس دارم بخاطر همین یونگی رو ولش کردم واقعا ک..
یونگی: اینو یادت باش ا.ت .. تو زن منی .. زن من یعنی حق من .. یعنی مال منی و ناموصمی... خدا شاهده تا وقتی من هستم تو خابت ببینی اون عوضی رو..
ا.ت: یونگیی .. چی میگی؟؟ مواظب حرف زدنت باش.. من با هیچکس تو رابطه نیستمممممم
یونگی: لعنتیییی پس چرا زندگیتو ول کرد و فرار کردییییی ... چرااا داری از من فرار میکنیییی؟؟؟(داد)
ا.ت: چوننن .. من به اجبار باهات ازدواج کردمممم .. من از جنس مخالف خوشم نمیادددد .. تو وقتی بهم دست میزنییی .. چندشم میشههه حالم بهم مبخورههه میفهمیییی از همتون بیزارمممم(داد)
یونگی: ا.ت .. این دلیل منطقی ای نیس که بخاطرش زندگیتو ول کنیی..
ویو ا.ت**
سوار ماشینش شدم وراه افتاد نمیدونم کجا میره ... بعد از چند دقیقه متوجه سرعت زیادش شدم .. برگشتم طرفش و دستاش رو دیدم که دور فرمون پیچیده و رگ دستاش به رقص در اومده بود.. (جووون تحریک شد ادمین) دستمو گذاشتم رو دستش ..
ا.ت: شوگا .. اروم برو .. باتوعم داری میترسونی منو.. (طوری برگشت سمتم که فک کردم گردنش شکست وقتی به چشماش نگا کردم خودمو عقب کشیدم و چسبیدم به در اونم میدونست اگ زیاد بزاد جلو درو باز میکنم بخاطر همین درارو قفل کردو ماشین رو نگه داشت .. هیچ حرفی نمیزد فقط گه گاهی مشت هاشو میزد رو فرمون و زیر لب فش های نامحسوسی میداد..
یونگی: تو .. بخاطر اون عوضی منو ول کردی؟
ا.ت: (چی داشت میگف؟ لی سو رو میگ ؟ هه فک میکنه من اونو دوس دارم بخاطر همین یونگی رو ولش کردم واقعا ک..
یونگی: اینو یادت باش ا.ت .. تو زن منی .. زن من یعنی حق من .. یعنی مال منی و ناموصمی... خدا شاهده تا وقتی من هستم تو خابت ببینی اون عوضی رو..
ا.ت: یونگیی .. چی میگی؟؟ مواظب حرف زدنت باش.. من با هیچکس تو رابطه نیستمممممم
یونگی: لعنتیییی پس چرا زندگیتو ول کرد و فرار کردییییی ... چرااا داری از من فرار میکنیییی؟؟؟(داد)
ا.ت: چوننن .. من به اجبار باهات ازدواج کردمممم .. من از جنس مخالف خوشم نمیادددد .. تو وقتی بهم دست میزنییی .. چندشم میشههه حالم بهم مبخورههه میفهمیییی از همتون بیزارمممم(داد)
یونگی: ا.ت .. این دلیل منطقی ای نیس که بخاطرش زندگیتو ول کنیی..
۱۴.۸k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.