Part
Part9✨
یونگی: به به مشتاق دیدار خانممین..!!
ا.ت: ت.. تو اینجا..
یونگی: چیه ؟ باور نمیکردی بیام دنبالت..
لی سو: ببخشید شما کی هستین؟
یونگی: کسی که همین الان همسرشو بغل گرفته بودینش..
لی سو: شما؟ شوهرش هستین؟
یونگی: بله.. و شما کی باشین؟!
لی سو:خوشبختم اقای مین .. من لی سو هستم همکار و دست ا.ت
یونگی: خانم..!!
لی سو: بله؟!
یونگی: باید بگی خانم ا.ت.. من بهت اجازه ندادم همسرم اینجوری صدا کنین..
ا.ت: تو اینجا چیکار میکنی؟ برا چی اومدی؟
یونگی: اومدم دنبال زنم .. بیا بریم
ا.ت: م.. من باتو هیجا نمیام..
یونگی: چطور؟ خیانت کردن ب من عذاب وجدان نداره ؟ خوشت اومده ازش که بخاطرش از من فرار کردی؟!
ا.ت: چی میگی؟
یونگی: میگمممم بیا بریم تا ب زور پلیس و دادگاه نبردمت خونه..
ا.ت:(مجبورم باهاش برم نه بخاطر خودم بلکه بخاطر لی سو نمیخام بخاطر من تو دردسر بیوفته ..) باش.. بریم
یونگی: به به مشتاق دیدار خانممین..!!
ا.ت: ت.. تو اینجا..
یونگی: چیه ؟ باور نمیکردی بیام دنبالت..
لی سو: ببخشید شما کی هستین؟
یونگی: کسی که همین الان همسرشو بغل گرفته بودینش..
لی سو: شما؟ شوهرش هستین؟
یونگی: بله.. و شما کی باشین؟!
لی سو:خوشبختم اقای مین .. من لی سو هستم همکار و دست ا.ت
یونگی: خانم..!!
لی سو: بله؟!
یونگی: باید بگی خانم ا.ت.. من بهت اجازه ندادم همسرم اینجوری صدا کنین..
ا.ت: تو اینجا چیکار میکنی؟ برا چی اومدی؟
یونگی: اومدم دنبال زنم .. بیا بریم
ا.ت: م.. من باتو هیجا نمیام..
یونگی: چطور؟ خیانت کردن ب من عذاب وجدان نداره ؟ خوشت اومده ازش که بخاطرش از من فرار کردی؟!
ا.ت: چی میگی؟
یونگی: میگمممم بیا بریم تا ب زور پلیس و دادگاه نبردمت خونه..
ا.ت:(مجبورم باهاش برم نه بخاطر خودم بلکه بخاطر لی سو نمیخام بخاطر من تو دردسر بیوفته ..) باش.. بریم
- ۱۳.۰k
- ۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط