Part8✨
Part8✨
۳ ماه بعد**
الان سه ماهه دنبال ا.ت هستم و بلخره پیداش کردم رفتم شهر بوسان دنبالش توی شرکت کار میکرد انگار وارد اون شرکت شدم و همه جارو دنبالش گشتم کنار ی اتاق رد شدم که چشمم به ی فرد آشنایی خورد و عقب عقب برگشتم تا دید بهتری داشته باشم داخل اتاق و وقتی دیدم خون تو رگام ایستاد اون ا.ت بود ولی اون مردکیه عوضی کیه ک ا.ت رو بغل کردهه .. هه پس حرف های مامانش انگار واقعیت داشت .. با این عوضی فرار کرده ن؟! خودم حسابتونو میرسم .. پا تند کردم و رفتم سمت اتاق و با پا بازش کردم که هر دوتاش تعجب کرده بودن و منو نگاه میکردن وقتی به ا.ت نگا کردم رنگش پریده بود ههه .. خانومو باش چه خوشحال بود وقتی با این مردک بود ولی وقتی منو دید رنگش پرید...
یونگی: به به مشتاق دیدار خانم مین..!!
ویو ا.ت
بعد از سه ماه بلخره تونستم کارامو راست و ریس کنم و اون زندگی که خودم میخام داشته باشم بدون هیچ مزاحمی من تو شرکت که یکی از سهام دار هست و همچینن دوستم هست صمیمی هم لی سو واقعا مرد خوبیه .. و هروقت احساس ناراحتی کنم باهاش در دل میکنم تا یکم آروم شم .. زندگیم خیلی اروم و روله خدارو شکر میکنم که دیگ هیچ اتفاق بدی نیوفته که در با صدای بدی باز شد و وقتی برگشتم نگا کنم ببینم کیه .. همه آرزو و آرامشم که خودم تنهایی ارزشو کرده بودم با دیدنش به باد رفت و از چهره خشمگینش انگار آب سرد رو روم خالی کردن و بدنم یخ بسته بود...
۳ ماه بعد**
الان سه ماهه دنبال ا.ت هستم و بلخره پیداش کردم رفتم شهر بوسان دنبالش توی شرکت کار میکرد انگار وارد اون شرکت شدم و همه جارو دنبالش گشتم کنار ی اتاق رد شدم که چشمم به ی فرد آشنایی خورد و عقب عقب برگشتم تا دید بهتری داشته باشم داخل اتاق و وقتی دیدم خون تو رگام ایستاد اون ا.ت بود ولی اون مردکیه عوضی کیه ک ا.ت رو بغل کردهه .. هه پس حرف های مامانش انگار واقعیت داشت .. با این عوضی فرار کرده ن؟! خودم حسابتونو میرسم .. پا تند کردم و رفتم سمت اتاق و با پا بازش کردم که هر دوتاش تعجب کرده بودن و منو نگاه میکردن وقتی به ا.ت نگا کردم رنگش پریده بود ههه .. خانومو باش چه خوشحال بود وقتی با این مردک بود ولی وقتی منو دید رنگش پرید...
یونگی: به به مشتاق دیدار خانم مین..!!
ویو ا.ت
بعد از سه ماه بلخره تونستم کارامو راست و ریس کنم و اون زندگی که خودم میخام داشته باشم بدون هیچ مزاحمی من تو شرکت که یکی از سهام دار هست و همچینن دوستم هست صمیمی هم لی سو واقعا مرد خوبیه .. و هروقت احساس ناراحتی کنم باهاش در دل میکنم تا یکم آروم شم .. زندگیم خیلی اروم و روله خدارو شکر میکنم که دیگ هیچ اتفاق بدی نیوفته که در با صدای بدی باز شد و وقتی برگشتم نگا کنم ببینم کیه .. همه آرزو و آرامشم که خودم تنهایی ارزشو کرده بودم با دیدنش به باد رفت و از چهره خشمگینش انگار آب سرد رو روم خالی کردن و بدنم یخ بسته بود...
۱۱.۳k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.