پیرمردی داشت رو زمین با انگشت چیزی می نوشت...
پیرمردی داشت رو زمین با انگشت چیزی می نوشت...
رفتن جلو دیدن چندین متر صدها بار نوشته:
"حسین"
طوریکه انگشتش زخم شده!
ازش پرسیدن :حاجی چکار میکنی؟؟!!
گفت :چون میسر نیست من را کام او...
عشق بازی میکنم با نام او...
یاحسین(ع)...
آنکه ما را بر صراط حق هدایت میکند،
چهارده قرن است بر دلها حکومت میکند،
تا حسین داریم بی تردید اهل عزتیم،
شیعه با عشق حسین احساس لذت میکند،
خوف محشر از کسی باشد که او بی صاحب است،
صاحب ما در قیامت هم قیامت میکند
رفتن جلو دیدن چندین متر صدها بار نوشته:
"حسین"
طوریکه انگشتش زخم شده!
ازش پرسیدن :حاجی چکار میکنی؟؟!!
گفت :چون میسر نیست من را کام او...
عشق بازی میکنم با نام او...
یاحسین(ع)...
آنکه ما را بر صراط حق هدایت میکند،
چهارده قرن است بر دلها حکومت میکند،
تا حسین داریم بی تردید اهل عزتیم،
شیعه با عشق حسین احساس لذت میکند،
خوف محشر از کسی باشد که او بی صاحب است،
صاحب ما در قیامت هم قیامت میکند
۶۳۱
۰۷ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.