زن چهلوچهارسالهای که پزشک مسئول و با وجدانی بود

زن چهل‌وچهارساله‌ای که پزشک مسئول و با وجدانی بود ،
یک روز بعدازظهر هنگام دعوا با همسرش کنترل از دستش خارج شد ,
و ظرف‌ها را به سمت دیوار پرت کرد ...
وقتی دو روز بعد از این ماجرا به من مراجعه کرد ،
به نظر می‌رسید شدیدا افسرده است
و احساس گناه می‌کند ...

می‌خواستم به او دلداری بدهم ،
و گفتم اینکه آدم گاهی کنترلش را از دست بدهد فاجعه نیست ...
ولی حرف مرا قطع کرد و گفت:
نه من احساس گناه نمی‌کنم ،
ولی پشیمانم که چرا تا چهل‌وچهارسالگی صبر کردم تا احساسات واقعی‌ام را نشان دهم ...

#اروین_د_یالوم
#دژخیم_عشق
دیدگاه ها (۱)

دستم را فشرد و به نجوایم سه حرف گفت. سه حرفی که عزیزترین دار...

واقعیت این است ،که ما همگی در این سیاره ، تنها هستیم ...هر ک...

پدرم الکلی بود ،و در سن چهل سالگی مرد ...چند هفته قبل از مرگ...

بزرگ بود و از اهالی امروزو با تمام افق‌های باز نسبت داشتو لح...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط