pt

pt 7

سرنوشت★

پدر ل ی= کدوم گوری داری میری؟

مادر ل ی= عزیزم لطفا بخاطر من اروم باش

پدر ل ی= تو دخالت نکن ، میگم کدوم گوری داری میری؟

+مگه تو پدر واقعیمی؟؟؟ حق نداری بپرسی

تا این حرفو گفتم سیلی روی گوشم خوابونده شد داشتم میفتادم زمین ولی خودمو نگه داشتم

مادر ل ی= دخترم دخترم خوبیی؟؟؟

+خوبم خوبم

با دستم گوشه ی لبم که پاره شده بود و لمس کردم

+اخخخ

&یونا‌ مطمئنی خوبی ؟؟

+اره اره..

بغض توی گلوم مثل یه سیب درسته بود سعی می‌کردم قورتش بدم ولی نمیشد و هر لحظه ممکن بود گریه کنم پس سریع بدون خداحافظی خونه رو ترک کردم و به سمت ماشین رفتم..

اول رفتم دم داروخونه که برای لبم پماد بگیرم و بعد رفتم دم ساحل همیشگی اونجا همیشه خلوت بود مخصوصا شبا .. آسمون پر شده بود از ستاره بهش نگاه کرده بودمو گفتم

+مامان بابا دلم براتون تنگ شده .. چرا تنهام گذاشتین؟

+اگه تنهام نمیزاشتین الان این اتفاق نمیفتاد قول میدم انتقامتونو بگیرم..

داشتم با خودم حرف میزدم که...

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۰)

pt 8سرنوشت★یه پسری اومد و کنارم نشست بخاطر ماسک و کلاهی که ر...

pt 9سرنوشت★_از اینا بگذریم دختر چرا انقدر پیدا کردنت سخته؟؟+...

pt ۶سرنوشت★خیلی دلم میخواست بفهمم قاتل پدرومادرم کیه ..راوی=...

pt 5سرنوشت★_این اسم برام آشناست _ولی کجا شنیدمش؟کارتو گذاشتم...

پارت ۷ فیک مرز خون و عشق

#مافیای_من #P17هان:گوشیمو برداشتم و دیدم چان هیونگ برام آدرس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط