pt

pt 5

سرنوشت★

_این اسم برام آشناست
_ولی کجا شنیدمش؟
کارتو گذاشتم داخل داشبورد و شروع به حرکت کردم

ویو یونا♥︎

در مطب و بستم و ازونجا خارج شدم رسیدم خونه..
+ سلام من اومدم
دیدم هیچکس جوابمو نمیده نگران شدم رفتم دیدم همه با چهره غمگین نشستن پشت میز
+چیشده؟ خوبین؟ اتفاقی افتاده؟

راوی= بهتون بگم که یونا با اسرار مادر ناتنیش یعنی مامان لنا به سرپرستی گرفته شده و از اول پدر لنا راضی نبود که یونا رو بیاره خونشون و یونا و پدر ناتنیش رابطه خوبی ندارن..

پدر ل ی= یونا دنبالم بیا
دنبال پدر رفتم..
+بفرمایید ، چرا همه ناراحتن؟
پدر ل ی= بشین بهت توضیح بدم
پدر ل ی=خوب قضیه ازین قراره بهترین دوست صمیمی ممن ۲ تا پسر داره که پسر بزرگترش ازدواج کرده ولی متاسفانه بچه دار نمیشن اونم یه وارث میخواد برای ادامه نسلش حالا پسر کوچیکش از آمریکا برگشته..

+اینا به من چه ربطی داره؟
پدر ل ی= خوب ربطش اینه که تو باید با پسر کوچیکش ازدواج کنی..
+چ..ی؟
پدر ل ی=همینی که شنیدی این فقط یه ازدواج الکیه و فقط کافیه یه بچه بیارید ..

+من عمرا اینکارو انجام بدم! مگه من عروسکم؟ فکر کردید چون منو به سرپرستی گرفتین میتونید هرکاری کنید ؟؟؟؟

پدر ل ی= درعوضش میتونی بفهمی چرا پدر مادر واقعیت تصادف کردن....

ادامه دارد....
دیدگاه ها (۳)

pt ۶سرنوشت★خیلی دلم میخواست بفهمم قاتل پدرومادرم کیه ..راوی=...

pt 7سرنوشت★پدر ل ی= کدوم گوری داری میری؟مادر ل ی= عزیزم لطفا...

pt 4سرنوشت★+چ..ی؟ جونگکوک؟_اوهوم مشکلیه؟+نه میتونید بشینید.....

pt 3سرنوشت★۱۰ سال میگذره کل زندگی من تغییر کردهمن پدر و مادر...

خرگوش قاتلپارت۸ویو کوک:رفتم به اون آدرس وسط راه هم گل گرفتم ...

#مافیای_من #P5صبح بیدار شدم و دیدم لینو دیشب جا به جا شده و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط