ترسناکترین کابوس
ترسناکترین کابوس
پارت۱
لارا بی سرو صدا وارد عمارت کوک شد که بره لبتابش رو بدزده
اما نمیدونست که کوک امشب زود برمیگرده
لارا تو اتاق کار کوک بود که صدای کلید اومد
کوک داشت با تلفن صحبت میکرد و لارا زیر میز کوک قایم شده بود
مکالمه
کوک. ببین من اون و میخوام به هر روشی
داشت میومد سمت میزش نفس لارا تو گلوش حبس شده بود
کوک. نمیدونم خودت میدونی چیکار کنی الانم من باید برم خداحافظ
لارا. خواهش میکنم برو برو.تو دلش.
کوک. هوففف
بادیگارد. ا..... ارباب ی...یه دختر وارد عمارت شما شده و....وووما نمیدونیم کجا رفت
کوک. چی.داد.
کوک. شما یه مشت احمق هستید گ.....مشو بیرون از اتاقم
بادیگارد رفت بیرون
لبتاب دست لارا بود
کوک. داشت دنبال لبتابش میگشت و فهمید که نیست
کوک. قطعا هنوز تو عمارت
کوک میخواست بره بیرون
که صدای ضربه به میز رو شنید
با پوز خند نزدیک میز شد
کوک.............
لایک کن
پارت۱
لارا بی سرو صدا وارد عمارت کوک شد که بره لبتابش رو بدزده
اما نمیدونست که کوک امشب زود برمیگرده
لارا تو اتاق کار کوک بود که صدای کلید اومد
کوک داشت با تلفن صحبت میکرد و لارا زیر میز کوک قایم شده بود
مکالمه
کوک. ببین من اون و میخوام به هر روشی
داشت میومد سمت میزش نفس لارا تو گلوش حبس شده بود
کوک. نمیدونم خودت میدونی چیکار کنی الانم من باید برم خداحافظ
لارا. خواهش میکنم برو برو.تو دلش.
کوک. هوففف
بادیگارد. ا..... ارباب ی...یه دختر وارد عمارت شما شده و....وووما نمیدونیم کجا رفت
کوک. چی.داد.
کوک. شما یه مشت احمق هستید گ.....مشو بیرون از اتاقم
بادیگارد رفت بیرون
لبتاب دست لارا بود
کوک. داشت دنبال لبتابش میگشت و فهمید که نیست
کوک. قطعا هنوز تو عمارت
کوک میخواست بره بیرون
که صدای ضربه به میز رو شنید
با پوز خند نزدیک میز شد
کوک.............
لایک کن
۲.۵k
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.