part95
#part95
_باشه اگه تو میگی بلاخره منم که پدرومادری ندارم که دلم بسوزه ممکنه بمیرن اوکیه تلفنوقطع کردم دنییل پدرومادرش بامادرمن توتصادف مردن که من مطمئنم کاره بابام بوده بعدافهمیدم که پدرش با مادرم رابطه داشته به خاطرهمینم مادرمن باپدرومادراون توتصادفی ساختگی مردن تا تقاص کاراشونوپس بدن بعدازاون ماباهم بزرگ شدیم بااینکه من مثله برادرکوچیکش بودم ولی همیشه احساس میکردم که بهم حسادت میکنه ولی خب مشکلی نیس بزارخش باشه تاوقتش تاوقتی که سایه ظاهر میشه تاانتقام بگیره این یه آتیشه که قراره خیلیا توش بسوزن امشب تولدهمسرجدید بابامه حتماکلی آدم اونجان بلاخره طرف سوگلیشه هه قراره کلی خش بگذره بهمون بلندشدمورفتم یه دوش بگیرم تا یه وقت براین مهمونی ظاهرم بدنباشه.......نامجون
ازاون شب لعنتی حال هیچکدوممون خوب نیس بقیه بازازمن بدترن اونایه تیکه ازوجودمون بودن که بااین کارشون انگار همه زندگیمونونابودکردن کوک که زیادنمیادخونه وقتاییم که هستن همش بابقیه مست میکنن چندبارتولایواشون گریه کردن که ارمیا نگران شدن هنوزم اجرامیکنیم آهنگ میخونیم چون نمیخوایم ارمیا ناراحت بشن ولی کاره خیلی سختیه اول دختراادعای عاشقی کردن ولی الان ماداریم زندگیشون میکنیم بااینکه بدضربه ای بهمون زدن ولی نمیدونه چرا هنوزم باورندارم که همچین کاری کرده باشن من توچشماشون عشقومیدیدم همینطور که الان دارم دردوتوچشمایه اعضا میبینم دوسه بارم رفتیم دره خونشون ولی رامون ندادن فقط میخواستیم برامون تعریف کنن که چرا اینجوری شدولی هیچ هیچی نگفتن حتی نخواستن ببیننمون ولی مکنه طلایی ماپیگیرتروشجاع ترازمابودکه تااونجارفت بااینکه بازم دلشوشکست ولی بازم هنوز عاشقشه همش ازاون شب حرف میزنه ازاون بوسه اخرشون نمیدونم اوناواقعا برام مثل یه خواهریاحتی واقعا دخترم بودن دوستشون داشتم هنوزم دارم کاش همش یه خواب بودکاش پس فرداباجونیورقرارداریم تاقراردادمونوچندساله تمدیدکنیم نمیدونم بااین اوضاعمون میتونیم وانمودبه خوشحالی کنیم.....سایه
بادنیل تویه ویلایه پدرم بودیم به طرفش رفتم کنارزنش بودتاچشمش بهمون افتاداخم کردکه زنشم مارودیدویه لبخندپتوپهن زد زنش یه دخترجوون بودبه اسم الی خب کیه که نفهمه به خاطرپولش باهاشه هه مسخرس الی:سلاممم چطورین چه عجب اینطرفادیدیمتون+ممنون آره دیگه گفتم اگه نیایم بده تولدتونوتبریک میگیم الی:واای خیلی ممنونم دختره چندش لوس دنیل:مبارک باشه الی:ممنونم مایکل:چراامدی اینجا+باباجون این چه سوالیه ینی نبایدمیومدم یعنی برم الی:نه مایکل جون داره شوخی میکنه مگه ن عزیزم مایکل:همم آره برین ازخدتون پذیرایی کنین_چشم عموجون فلان
_باشه اگه تو میگی بلاخره منم که پدرومادری ندارم که دلم بسوزه ممکنه بمیرن اوکیه تلفنوقطع کردم دنییل پدرومادرش بامادرمن توتصادف مردن که من مطمئنم کاره بابام بوده بعدافهمیدم که پدرش با مادرم رابطه داشته به خاطرهمینم مادرمن باپدرومادراون توتصادفی ساختگی مردن تا تقاص کاراشونوپس بدن بعدازاون ماباهم بزرگ شدیم بااینکه من مثله برادرکوچیکش بودم ولی همیشه احساس میکردم که بهم حسادت میکنه ولی خب مشکلی نیس بزارخش باشه تاوقتش تاوقتی که سایه ظاهر میشه تاانتقام بگیره این یه آتیشه که قراره خیلیا توش بسوزن امشب تولدهمسرجدید بابامه حتماکلی آدم اونجان بلاخره طرف سوگلیشه هه قراره کلی خش بگذره بهمون بلندشدمورفتم یه دوش بگیرم تا یه وقت براین مهمونی ظاهرم بدنباشه.......نامجون
ازاون شب لعنتی حال هیچکدوممون خوب نیس بقیه بازازمن بدترن اونایه تیکه ازوجودمون بودن که بااین کارشون انگار همه زندگیمونونابودکردن کوک که زیادنمیادخونه وقتاییم که هستن همش بابقیه مست میکنن چندبارتولایواشون گریه کردن که ارمیا نگران شدن هنوزم اجرامیکنیم آهنگ میخونیم چون نمیخوایم ارمیا ناراحت بشن ولی کاره خیلی سختیه اول دختراادعای عاشقی کردن ولی الان ماداریم زندگیشون میکنیم بااینکه بدضربه ای بهمون زدن ولی نمیدونه چرا هنوزم باورندارم که همچین کاری کرده باشن من توچشماشون عشقومیدیدم همینطور که الان دارم دردوتوچشمایه اعضا میبینم دوسه بارم رفتیم دره خونشون ولی رامون ندادن فقط میخواستیم برامون تعریف کنن که چرا اینجوری شدولی هیچ هیچی نگفتن حتی نخواستن ببیننمون ولی مکنه طلایی ماپیگیرتروشجاع ترازمابودکه تااونجارفت بااینکه بازم دلشوشکست ولی بازم هنوز عاشقشه همش ازاون شب حرف میزنه ازاون بوسه اخرشون نمیدونم اوناواقعا برام مثل یه خواهریاحتی واقعا دخترم بودن دوستشون داشتم هنوزم دارم کاش همش یه خواب بودکاش پس فرداباجونیورقرارداریم تاقراردادمونوچندساله تمدیدکنیم نمیدونم بااین اوضاعمون میتونیم وانمودبه خوشحالی کنیم.....سایه
بادنیل تویه ویلایه پدرم بودیم به طرفش رفتم کنارزنش بودتاچشمش بهمون افتاداخم کردکه زنشم مارودیدویه لبخندپتوپهن زد زنش یه دخترجوون بودبه اسم الی خب کیه که نفهمه به خاطرپولش باهاشه هه مسخرس الی:سلاممم چطورین چه عجب اینطرفادیدیمتون+ممنون آره دیگه گفتم اگه نیایم بده تولدتونوتبریک میگیم الی:واای خیلی ممنونم دختره چندش لوس دنیل:مبارک باشه الی:ممنونم مایکل:چراامدی اینجا+باباجون این چه سوالیه ینی نبایدمیومدم یعنی برم الی:نه مایکل جون داره شوخی میکنه مگه ن عزیزم مایکل:همم آره برین ازخدتون پذیرایی کنین_چشم عموجون فلان
۵.۴k
۱۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.