شعر عاشقی
#شعر_عاشقی
پارت٢۶
بوق .....بوق .....بوق
^بله بفرمایید
احسان اشاره کرد ک حرف بزنم
اشکمو پاک کردم و با صدای لرزون گفتم
+س..لام
^شما؟
+شریفی هستم
^اهااا....جانام ....خوبی
احسان با حرص روشو برگردوند
+ممنونم
^چ خبرا
+زنگ نزدم ک خوش و بش کنیم زنگ زدم بگم فکرامو کردم
^به به خب...
+قبوله
احسان چشماشو بست و سرشو انداخت پایین
^افرررین تصمیم درستیه پس من ب مامانم میگم فردا صبح زنگ بزنه بگه ک شب بیایم خواستگاری برای اینک کارا زود پیش بره میگم ک ما باهم ارتباط داشتیم و جوابت مثبت بوده ک زود تر بریم واسه عقد
+چقدر عجله داری
^بخاطر دادگاه بابات اخه پس فرداعه ینی الان ک ١٢شبه باید بگم فرداعه ما واسه شب میایم خواستگاری روز بعدش صبح دادگاهه روز بعدش عقد تو از صبح روز دادگاه تا فردا عقد خونه مایی
نظرت؟
+خدافظ
قطع کردم حالم داشت بهم میخورد احسان نگاه نمیکرد
+تا این روز بگذره میمیرمو زنده میشم
احسان حرفی نمیزد
رفتم جلوی اینه ب چهره ام نگاه کردم معلوم بود گریه کردم لحظه ای صبر کردم تا چهره ام مثله قبل شه سکوت احسان عجیب بود
گفتم
+شب بخیر ...
دستم رفت رو دستگیره ک احسان گفت
-نگران نباش
همین حرفش باعث شد انگار ی بار هرچند کوچیکی از دوشم بر داشته بشه
رفتم تو اتاق تا ساعت ١خوابم نمیبرد در بالکن و باز کردم
رفتم ک تو بالکن بشینم ک دیدم احسان هم تو بالکن اتاق خودشه
+اععع نخوابیدی هنوز ؟
-ن
نشستم رو زمین و تکیه دادم ب دیوار زانومو جمع کردم و دستمو دور زانوم حلقه کردم
-دارم فکر میکنم ک بعدا چجوری سرویسش کنم
ی لبخندی زدمو حرفی نزدم لحظه ای سکوت کردم
+ی چیز بگم حوصلشو داری
-چی
+میشه شعر بخونی
-شعر بخونم یا ی اهنگ برات بخونم
+هر کدوم ک دوست داشتی
-من از لحظه قبل عاشقترم تو از لحظه قبل زیباتری
نگاه کن هر جایی میری داری دل یه شهرو همرات میبری
تو این دنیای محدود با نگات منو تا بینهایت میبری
کی میتونه شبیه تو بشه تو حتی از خودت زیباتری
من میترسم که یه روز بیدار شم ببینم این روزو تنها یه خواب بودن
من میترسم ندونی این روزا قبل تو دلگیر و واسم عذاب بودن
صدام که میزنی حس میکنم که اسمم با تو زیباتر شده
تمام شک من به معجزه با تو محکم تر از باور شده
تو این دنیای محدود با نگات منو تا بینهایت میبری
کی میتونه شبیه تو بشه تو حتی از خودت زیباتری
من میترسم که یه روز بیدار شم ببینم این روزو تنها یه خواب بودن
من میترسم ندونی این روزا قبل تو دلگیر و واسم عذاب بودن
چشمام گرم شده بودن و همونجا خوابم برد
صبح از خواب بیدار شدم اول نفهمیدم کجام ولی تو بالکن بودم و پتو روم بود در اتاق باز شد
مامانم بود
*پاشو چقدر میخوابی اععع اینجا جای خوابه ؟
ادامه در پارت بعد #maryam
پارت٢۶
بوق .....بوق .....بوق
^بله بفرمایید
احسان اشاره کرد ک حرف بزنم
اشکمو پاک کردم و با صدای لرزون گفتم
+س..لام
^شما؟
+شریفی هستم
^اهااا....جانام ....خوبی
احسان با حرص روشو برگردوند
+ممنونم
^چ خبرا
+زنگ نزدم ک خوش و بش کنیم زنگ زدم بگم فکرامو کردم
^به به خب...
+قبوله
احسان چشماشو بست و سرشو انداخت پایین
^افرررین تصمیم درستیه پس من ب مامانم میگم فردا صبح زنگ بزنه بگه ک شب بیایم خواستگاری برای اینک کارا زود پیش بره میگم ک ما باهم ارتباط داشتیم و جوابت مثبت بوده ک زود تر بریم واسه عقد
+چقدر عجله داری
^بخاطر دادگاه بابات اخه پس فرداعه ینی الان ک ١٢شبه باید بگم فرداعه ما واسه شب میایم خواستگاری روز بعدش صبح دادگاهه روز بعدش عقد تو از صبح روز دادگاه تا فردا عقد خونه مایی
نظرت؟
+خدافظ
قطع کردم حالم داشت بهم میخورد احسان نگاه نمیکرد
+تا این روز بگذره میمیرمو زنده میشم
احسان حرفی نمیزد
رفتم جلوی اینه ب چهره ام نگاه کردم معلوم بود گریه کردم لحظه ای صبر کردم تا چهره ام مثله قبل شه سکوت احسان عجیب بود
گفتم
+شب بخیر ...
دستم رفت رو دستگیره ک احسان گفت
-نگران نباش
همین حرفش باعث شد انگار ی بار هرچند کوچیکی از دوشم بر داشته بشه
رفتم تو اتاق تا ساعت ١خوابم نمیبرد در بالکن و باز کردم
رفتم ک تو بالکن بشینم ک دیدم احسان هم تو بالکن اتاق خودشه
+اععع نخوابیدی هنوز ؟
-ن
نشستم رو زمین و تکیه دادم ب دیوار زانومو جمع کردم و دستمو دور زانوم حلقه کردم
-دارم فکر میکنم ک بعدا چجوری سرویسش کنم
ی لبخندی زدمو حرفی نزدم لحظه ای سکوت کردم
+ی چیز بگم حوصلشو داری
-چی
+میشه شعر بخونی
-شعر بخونم یا ی اهنگ برات بخونم
+هر کدوم ک دوست داشتی
-من از لحظه قبل عاشقترم تو از لحظه قبل زیباتری
نگاه کن هر جایی میری داری دل یه شهرو همرات میبری
تو این دنیای محدود با نگات منو تا بینهایت میبری
کی میتونه شبیه تو بشه تو حتی از خودت زیباتری
من میترسم که یه روز بیدار شم ببینم این روزو تنها یه خواب بودن
من میترسم ندونی این روزا قبل تو دلگیر و واسم عذاب بودن
صدام که میزنی حس میکنم که اسمم با تو زیباتر شده
تمام شک من به معجزه با تو محکم تر از باور شده
تو این دنیای محدود با نگات منو تا بینهایت میبری
کی میتونه شبیه تو بشه تو حتی از خودت زیباتری
من میترسم که یه روز بیدار شم ببینم این روزو تنها یه خواب بودن
من میترسم ندونی این روزا قبل تو دلگیر و واسم عذاب بودن
چشمام گرم شده بودن و همونجا خوابم برد
صبح از خواب بیدار شدم اول نفهمیدم کجام ولی تو بالکن بودم و پتو روم بود در اتاق باز شد
مامانم بود
*پاشو چقدر میخوابی اععع اینجا جای خوابه ؟
ادامه در پارت بعد #maryam
۱۰.۶k
۰۷ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.