دوست پسر مافیا
part ⁸
ویو ات:
داشتم میدوییدم که یکدفعه به یکی برخوردم و افتادم زمین.......
چشمام رو که باز کردم دیدم جونگکوک بود (فکر میکردید تهیونگه آره😂)
ات: ج..جونگ....کوک....
کوک: ات......تهیونگ منو فرستاد که بیام دنبالت و از این ازدواج اجباری نجاتت بدم
ات: پس خود تهیونگ کجاست؟
کوک: الان بیا بریم وقت نداریم میان دنبالت
*کوک دست ات رو گرفت و بردش به ماشینش و خودش هم نشست پشت فرمان ماشین
کوک: ببین ات.....باید یچیزی رو بهت بگم......
ات:چی؟
کوک: تهیونگ رفته خارج از کشور
ات: چیی؟؟
کوک: نگران نباش اوضاع که درست شد برمیگرده......تو هم الان میای خونهی من
ات:و..ولی....اون.....چطور تونست منو تنها بزاره؟ (بغض)
کوک: ات تهیونگ تورو تنها نذاشته......برای اینه دشمناش خیلی زیاد بودن و قصد کشتن اون رو داشتن مجبور شد بره
ات: پس چرا منو نبرد (بغض سگی)
کوک: آخه اگه تورو میبرد ممکن بود هردوتون کشته بشید.....اون مجبور شد......
کوک که دید ات همینطوری داره اشک میریزه گفت:
کوک: ات گریه نکن.....تا زمانی که تهیونگ برگرده من خودم مواظبت هستم......نمیزارم کسی نگاه چپ بهت بکنه
ات: مرسی جونگکوک......تو مثل داداشم میمونی
کوک تو ذهنش: داداش؟......انگار خبر نداره که من براش چه نقشه هایی کشیدم!
ات رو بردم عمارت خودم
ات: خوب من باید کجا برم؟
کوک: تو اتاق من
ات:............
کوک: خدمتکارا رفتن خونشون اینجا هیچکس نسیت کلید اتاق ها هم دست آجوماست پس فعلا تو اتاق من باش
ات: اوکی
رفتم تو اتاق کوک......اتاقش خیلی خوشگل بود (عکسش رو میزارم)
نشستم رو تختش....شب بود منم خیلی خسته بودم پس دراز کشیدم و خوابیدم......
ویو کوک:
ات رفت تو اتاق منم رفتم یه سری کارای شرکت رو انجام دادم......رفتم تا بخوابم که دیدم ات رو تخت من خوابیده......الان که تهیونگ نیست......میتونم از این فرصتم به خوبی استفاده کنم......شاید بشه که با ات ازدواج کنم......یه دروغی بهم میگم و......باهاش ازدواج میکنم........الان بهتره دیگه بخوابم
ویو ات:
صبح که بیدار شدم دیدم تو بغل جونگکوکم........سریع از بغلش بیرون اومدم که اونم بیدار شد.........
اینم از قولی که دادم دو پارت دیگه هم الان میزارم
#جیمین #تهیونگ #جونگکوک #جیهوپ #نامجون #شوگا #جین #سوکجین #وی #هوسوک #یونگی #نامی #بانی #هانی #هوپی #هوبی #موچی #مونی #کوکی #کوک #ته_ته #کیوت #ولد_واید_هندسام #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جونگکوک #بی_تی_اس #فیک #سناریو #سناریودرخواستی #سناریو_بی_تی_اس #فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #فیک_جونگ_کوک #فیک_جیمین #فیکشن #وانشات #اسمات #عاشقانه #دارک #خشن #مافیایی #بنگتن #بنگتن_بویز #بوی_بند #کیپاپ #کیپاپر #آرمی #بازیگران_کره_ای #عاشقانه #ویسگون #کره_جنوبی #BTS #bts #بلک_پینک #بلینک #اکسو #اکسوال #استری_کیدز
ویو ات:
داشتم میدوییدم که یکدفعه به یکی برخوردم و افتادم زمین.......
چشمام رو که باز کردم دیدم جونگکوک بود (فکر میکردید تهیونگه آره😂)
ات: ج..جونگ....کوک....
کوک: ات......تهیونگ منو فرستاد که بیام دنبالت و از این ازدواج اجباری نجاتت بدم
ات: پس خود تهیونگ کجاست؟
کوک: الان بیا بریم وقت نداریم میان دنبالت
*کوک دست ات رو گرفت و بردش به ماشینش و خودش هم نشست پشت فرمان ماشین
کوک: ببین ات.....باید یچیزی رو بهت بگم......
ات:چی؟
کوک: تهیونگ رفته خارج از کشور
ات: چیی؟؟
کوک: نگران نباش اوضاع که درست شد برمیگرده......تو هم الان میای خونهی من
ات:و..ولی....اون.....چطور تونست منو تنها بزاره؟ (بغض)
کوک: ات تهیونگ تورو تنها نذاشته......برای اینه دشمناش خیلی زیاد بودن و قصد کشتن اون رو داشتن مجبور شد بره
ات: پس چرا منو نبرد (بغض سگی)
کوک: آخه اگه تورو میبرد ممکن بود هردوتون کشته بشید.....اون مجبور شد......
کوک که دید ات همینطوری داره اشک میریزه گفت:
کوک: ات گریه نکن.....تا زمانی که تهیونگ برگرده من خودم مواظبت هستم......نمیزارم کسی نگاه چپ بهت بکنه
ات: مرسی جونگکوک......تو مثل داداشم میمونی
کوک تو ذهنش: داداش؟......انگار خبر نداره که من براش چه نقشه هایی کشیدم!
ات رو بردم عمارت خودم
ات: خوب من باید کجا برم؟
کوک: تو اتاق من
ات:............
کوک: خدمتکارا رفتن خونشون اینجا هیچکس نسیت کلید اتاق ها هم دست آجوماست پس فعلا تو اتاق من باش
ات: اوکی
رفتم تو اتاق کوک......اتاقش خیلی خوشگل بود (عکسش رو میزارم)
نشستم رو تختش....شب بود منم خیلی خسته بودم پس دراز کشیدم و خوابیدم......
ویو کوک:
ات رفت تو اتاق منم رفتم یه سری کارای شرکت رو انجام دادم......رفتم تا بخوابم که دیدم ات رو تخت من خوابیده......الان که تهیونگ نیست......میتونم از این فرصتم به خوبی استفاده کنم......شاید بشه که با ات ازدواج کنم......یه دروغی بهم میگم و......باهاش ازدواج میکنم........الان بهتره دیگه بخوابم
ویو ات:
صبح که بیدار شدم دیدم تو بغل جونگکوکم........سریع از بغلش بیرون اومدم که اونم بیدار شد.........
اینم از قولی که دادم دو پارت دیگه هم الان میزارم
#جیمین #تهیونگ #جونگکوک #جیهوپ #نامجون #شوگا #جین #سوکجین #وی #هوسوک #یونگی #نامی #بانی #هانی #هوپی #هوبی #موچی #مونی #کوکی #کوک #ته_ته #کیوت #ولد_واید_هندسام #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جونگکوک #بی_تی_اس #فیک #سناریو #سناریودرخواستی #سناریو_بی_تی_اس #فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #فیک_جونگ_کوک #فیک_جیمین #فیکشن #وانشات #اسمات #عاشقانه #دارک #خشن #مافیایی #بنگتن #بنگتن_بویز #بوی_بند #کیپاپ #کیپاپر #آرمی #بازیگران_کره_ای #عاشقانه #ویسگون #کره_جنوبی #BTS #bts #بلک_پینک #بلینک #اکسو #اکسوال #استری_کیدز
۲۰.۷k
۰۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.