دوست پسر مافیا

part ⁷



چشمامو باز کردم دیدم تو یه اتاق مشکی ام
که یکدفعه در باز شد و دوتا مرد اومدن تو.....

؟ پس بلاخره بیدار شدی؟
ات: ت..تو کی هستی؟
؟: اسم من سوجونه.....اینم باک‌هیون
ات:ب..باک هیون؟...تو همونی نیستی که مامان و بابام میخواستن باهات ازدواج کنم؟
باک‌هیون: ههه....پس میدونی من کیم
ات: ای آشغال عوضی برا چی منو گرفتیننن (جیغ)
سوجون: خفه شو دختره‌ی هرزه دیگه نبینم سر من دهد بزنی فهمیدی؟
ات: ت..توروخدا بزار برم....م...میخوام برم پیش...ت..تهیونگ (گریه)
سوجون: (پوزخند) ههه تهیونگ آره؟.....
عمرا بتونی بری پیش تهیونگ تو حالا حالا اینجا هستی
باک‌هیون: در ضمن من تحویلت میدم به مامان و بابات و با من ازدواج میکنی!
ات: نه....امکان نداره ..‌.من به مامان و بابام میگم تو چه آدمی هستی!
باک‌هیون: فکر کردی حرفت رو باور میکنن؟......اونا فکر میکنن چون تو نمیخوای با من ازدواج کنی این حرف رو میزنی ........هیچ کس حرفت رو باور نمیکنه (چونه ات رو گرفت)
ات: آیییی ولم کننن
باک‌هیون: اگه با من راه نیای......بلای خیلی بدی سرت میاد.....فهمیدی؟
ات: اوهووممم
باک‌هیون: ههه خوبه......

*باک‌هیون و سوجون رفتن و ات دوباره تنها شد*

آخه....آخه چرا باید.....اینطوری بشه.....من تهیونگ رو دوست دارم....نمیخوام......نمیخوام با این عوضی ازدواج کنم.... (گریه)

روز بعد

ویو ادمین
باک‌هیون ات رو به خانوادش تحویل داد و مامان و بابای ات گفتن که هرچی زودتر اینا باید ازواج کنن و گفتن فردا ازدواج میکنن.....هیچی دیگه ات و باک‌هیون رفتن برا خرید عروسی باک‌هیون هم ات رو تحدید کرد که اگا چیری بگه و بداخلاقی کنه تهیونگ رو میکشه ات هم مجبور شد که دهنش رو ببنده

ویو ات:
امروز روز عروسیم بود.......
کی فکرش رو می‌کرد که من شب عروسیم این شکلی تموم بشه.....من باید از عشقم جدا بمونم......از کسی که دوسش دارم.....چرا تهیونگ نمیاد نجاتم بده؟......چرا جواب تلفن‌هام رو نمیده؟......همینطور اشک از چشمام می‌ریخت......

باک‌هیون: هی ات بیا بریم انقدر هم زار نزن!
ات: اومدم (آروم)

باک‌هیون دستم رو گرفت که مثلا ما واقعآ همدیگه رو دوست داریم اما من دستش رو نگرفتم......دیگه خسته شده بودم از این همه اجباری که به من میگن باید انجام بدی!.....پس سریع دستم رو از دست باک‌هیون درآوردم و به سمت در دویدم و از اونجا خارج شدم که یکدفعه به یکی برخوردم..‌......


#تهیونگ #جونگکوک #جیمین #جین #شوگا #نامجون #جیهوپ #وی #سوکجین #هوسوک #یونگی #ته_ته #کوک #کوکی #هوپی #نامی #بانی #هانی #موچی #مونی #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جونگکوک #بی_تی_اس #ورلد_واید_هندسام #آرمی #کیپاپ #فیک #سناریو #سناریو_بی_تی_اس #سناریودرخواستی #فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #فیک_تهیونگ #فیک_جونگ_کوک #فیک_جیمین
دیدگاه ها (۱۱)

دوست پسر مافیا

دوست پسر مافیا

دوست پسر مافیا

دوست پسر مافیا

love Between the Tides²⁰چند روز بعدا/ت با خودم فکر میکردم که...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

love Between the Tides²⁵چند دقیقه بعدم: چیکار میکنی؟ ا/ت: هی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط