بیا و تازه گردان فرصتِ دیدار را امشب
بیا و تازه گردان فرصتِ دیدار را امشب
به جامِ من بریز آن مستیِ سَرشار را امشب
میانِ تِرمه جانم را برای پیشکش دارم...
بگو تا من بنوشم قهوه ی قاجار را امشب
سرِ زلفَت بساطِ ظلم برپاکرده است...آخَر...
به دست من بده پایانِ این طومار را امشب
بزن تیغ و بریزان خونِ من، اما نرو...یعنی...
که هر کاری بکن...اما نکن این کار را امشب
به جامِ من بریز آن مستیِ سَرشار را امشب
میانِ تِرمه جانم را برای پیشکش دارم...
بگو تا من بنوشم قهوه ی قاجار را امشب
سرِ زلفَت بساطِ ظلم برپاکرده است...آخَر...
به دست من بده پایانِ این طومار را امشب
بزن تیغ و بریزان خونِ من، اما نرو...یعنی...
که هر کاری بکن...اما نکن این کار را امشب
۳.۸k
۱۱ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.