تو بهترینی
تو بهترینی
پارت14
انداخت منو روی تخت رفت بیرون گوشیش رو انداخته بود روی تخت زود زنگ زدم به دلارام
دلارام:الو
اوا:دلارام به دادم برس بردیا منو اورده خونش یه جا انقدر منو کتک زد بیا بدو
دلارام:الان رد گوشی رو میزنم
گوشی رو انداختم روی تخت که بردیا اومد تو
بردیا:یه کاری امشب باهات بکنم
اوا:بردیا چت شده تو رو خدا نیا نزدیک
هر تکونی که میخوردم پشتم درد میگرفت
بردیا اومد خیمه زد روم
بردیا:هههه کوچولوعه بد بخت لبامو گرفت هرچی هلش میداوم نمیرفت عقب لباسم دو تیکه بود داشتم لباسمو در میاورد که حس کردم سکی در خونه رو باز کرد با پام زدم جا خصوصیش افتاد از تخت پایین بدو بدو از اتاق رفتم بیرون درو باز کردم که دیدم بادیگارامن سریع رفتم پشتشون
اردلان:خانم حالتون خوبه؟
اوا:اوهوم.....زنگ زدین پلیس
اردلان:بله خانم
نشستم روی پله که بردیا از در خونه اومد بیرون که ارسلان یه دونه زد توی دهنش میخواستن بزننش
اوا:ولش کنید حوصله شر ندارم
میخواستم بلند شم که درد شدیدی حس کردم و بیهوش شدم
(دلارام)
وقتی اوا زنگ زد همچی رو گفت زود زنگ زدم به هکرمون زود رد شماره رو زد به ارلان و ارسلان گفتم زود برن به ادرسی که براشون فرستادن 1 ساعکی بود نشسته بودم که اومدن بدو بدو رفتم سمتشون که دیوم اوا بیهوشه
دلارام:چیشده؟
ارسلان:خانم روی پله نشسته بودن که یهویی بیهوش شدن میخواستیم بلندش کنید دستامون خونی شد فهمیدیم یکی ایشون رو کتک زده و خون اومده
اومدن گذاشتنش روی تخت زنگ زدم به دکتر مخصوص اوا اومد ماینه اش کرد
دکتر:حالشون خوب نیست از درد زیاد بیهوش شدن احتمالا چند روزی همش بیدار میشن بیهوش میشن زخماشونم پانسمان کردم
دلارام:ممنونم
دکتر رفت منم نشستم بالا سر دریا که یهویی چشماشو باز کرد
اوا:تشنمه
بهش اب دادم و دوباره بیهوش شد
(2 روز بعد)
از کنار اوا بلند شدم که دیدم چشماش بازه
دلارام:اوا حالت خوبه؟
اوا:اره ولی کمرم خیلی درد میکنه
دلارام:نگران نباش خوب میشی
اوا:چند ساعته بیهوشم
دلارام:دو روزی میشه
اوا:دو روزه که من ییهوشم؟
دلارام:اره از درد زیاد بیهوش شدی ......اوا کی این بلا رو سرت اورد؟
اوا:بردیا عوضی ......الان کجاست؟
دلارام:تو بازداشتگاه
اوا:حقشه اونجا بپوسه
دلارام:گفته شده اون شب مست بوده و هیچ کدوم از اون کارایی که باهات کرده رو یادش نمیاد.....
پارت14
انداخت منو روی تخت رفت بیرون گوشیش رو انداخته بود روی تخت زود زنگ زدم به دلارام
دلارام:الو
اوا:دلارام به دادم برس بردیا منو اورده خونش یه جا انقدر منو کتک زد بیا بدو
دلارام:الان رد گوشی رو میزنم
گوشی رو انداختم روی تخت که بردیا اومد تو
بردیا:یه کاری امشب باهات بکنم
اوا:بردیا چت شده تو رو خدا نیا نزدیک
هر تکونی که میخوردم پشتم درد میگرفت
بردیا اومد خیمه زد روم
بردیا:هههه کوچولوعه بد بخت لبامو گرفت هرچی هلش میداوم نمیرفت عقب لباسم دو تیکه بود داشتم لباسمو در میاورد که حس کردم سکی در خونه رو باز کرد با پام زدم جا خصوصیش افتاد از تخت پایین بدو بدو از اتاق رفتم بیرون درو باز کردم که دیدم بادیگارامن سریع رفتم پشتشون
اردلان:خانم حالتون خوبه؟
اوا:اوهوم.....زنگ زدین پلیس
اردلان:بله خانم
نشستم روی پله که بردیا از در خونه اومد بیرون که ارسلان یه دونه زد توی دهنش میخواستن بزننش
اوا:ولش کنید حوصله شر ندارم
میخواستم بلند شم که درد شدیدی حس کردم و بیهوش شدم
(دلارام)
وقتی اوا زنگ زد همچی رو گفت زود زنگ زدم به هکرمون زود رد شماره رو زد به ارلان و ارسلان گفتم زود برن به ادرسی که براشون فرستادن 1 ساعکی بود نشسته بودم که اومدن بدو بدو رفتم سمتشون که دیوم اوا بیهوشه
دلارام:چیشده؟
ارسلان:خانم روی پله نشسته بودن که یهویی بیهوش شدن میخواستیم بلندش کنید دستامون خونی شد فهمیدیم یکی ایشون رو کتک زده و خون اومده
اومدن گذاشتنش روی تخت زنگ زدم به دکتر مخصوص اوا اومد ماینه اش کرد
دکتر:حالشون خوب نیست از درد زیاد بیهوش شدن احتمالا چند روزی همش بیدار میشن بیهوش میشن زخماشونم پانسمان کردم
دلارام:ممنونم
دکتر رفت منم نشستم بالا سر دریا که یهویی چشماشو باز کرد
اوا:تشنمه
بهش اب دادم و دوباره بیهوش شد
(2 روز بعد)
از کنار اوا بلند شدم که دیدم چشماش بازه
دلارام:اوا حالت خوبه؟
اوا:اره ولی کمرم خیلی درد میکنه
دلارام:نگران نباش خوب میشی
اوا:چند ساعته بیهوشم
دلارام:دو روزی میشه
اوا:دو روزه که من ییهوشم؟
دلارام:اره از درد زیاد بیهوش شدی ......اوا کی این بلا رو سرت اورد؟
اوا:بردیا عوضی ......الان کجاست؟
دلارام:تو بازداشتگاه
اوا:حقشه اونجا بپوسه
دلارام:گفته شده اون شب مست بوده و هیچ کدوم از اون کارایی که باهات کرده رو یادش نمیاد.....
۶.۱k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.