تو بهترینی
تو بهترینی
پارت13
بردیا:اشغال بیا عقب
صورته پسره رو گرفتم اوردم نزیدک تر میخواستم ببوسمش که بردیا کتفشو کشید عقب
بردیا:داری چه غلطی میکنی(باداد)
اوا:دوست دارم ببوسمش به تو چه
بردیا دستمو گرفت داشت از مهمونی میبرد بیرون که از بغلی پارسا رد شدیم
اوا:پارساااا(باداد)
پارسا دستمو گرفت کشید سمت خودش
بردیا:پارسا ولش کن
پارسا:با دوست دختر من چیکار داری
بردیا:دوست دخترت واقعا فکر کردی باور میکنم
پارسا یه نگاه به من کرد میدونستم میخواد چیکار کنم سرمو تکون دادم که لبمو بوسید دستمو انداختم دور گردنش و شروع کردم به بوسیدنش
بردیا:مثلا اینجوری میکنی که من فکر کنم تو دوست پسرشی
بردیا دستمو گرفت کشید عقب
بردیا:اوا اون روی سگه منو بالا نیار بیا بریم
کاملا معلوم بود مسته
پارسا:میری؟
اوا:اوهوم
از پارسا جدا شدم بردیا مثل وحشی ها منو میکشید انداخت منو توی ماشین اومد نشست
بردیا:یا کاری باهات بکنم
اوا:مثلا میخوای چه گوهی بخوری؟
گوشیم رو اروم از توی کیفم در اوردم رفتم توی شماره تلفنا که هروقت خواست دیونه بازی در بیاره زنگ بزنم به بادیگاردام
داشت با سرعت زیاد میرفت
اوا:اروم
بردیا انگار گوشاش نمیشنید صورتش قرمز شده بود رفت توی یه خرابه نگه داشت منم گوشیم رو سفت چسبیده بودم دستمو کشید اورد پایین
اوا:چرا منو اوردی اینجا
بردیا:الان میفهمی(باصدای مرموز)
از پشت دستامو بست زد زیر پام افتادم زمین
اوا:روانی تیمارستانی داری چیکار میکنی؟(باداد)
از توی ماشینش یه چیز دراز بلند اورد بیرون شبیه شلاق بود
اوا:میخوای با اون چیکار کنی؟
روی پاهام وایسادم بدو بدو کردم که دیدم بردیا داره پشتم میاد رسید بهم با پاش زد به کمرم افتادم زمین که یهویی بردیا اون چیزی که دستش بودو زد روی کمرم
اوا:جیغغعغغ
بردیا:حقته تا تو باشی جنده بازی در نیاری
دوباره یه ضربه دیگه زد روی کمرم زود شماره اردلان رو گرفتم تا جواب داد جیغغ زدم گوشی رو قطع کرد
بردیا:گوشی دستت چیکار میکنه هان
سریع گوشی رو از دستم گرفت و انداخت یه طرف دیگه بلندم کرد نمیتونستم راه برم از درد شدید
بردیا:بیا بریم خونم تازه شروع میشه
واقعا نمیدونستم میخوا چیکار کنه انداخت منو تو ماشین راه افتاد اخرین شانسم که کسی بفهمه رو از دست دادم منو برد خونش....
پارت13
بردیا:اشغال بیا عقب
صورته پسره رو گرفتم اوردم نزیدک تر میخواستم ببوسمش که بردیا کتفشو کشید عقب
بردیا:داری چه غلطی میکنی(باداد)
اوا:دوست دارم ببوسمش به تو چه
بردیا دستمو گرفت داشت از مهمونی میبرد بیرون که از بغلی پارسا رد شدیم
اوا:پارساااا(باداد)
پارسا دستمو گرفت کشید سمت خودش
بردیا:پارسا ولش کن
پارسا:با دوست دختر من چیکار داری
بردیا:دوست دخترت واقعا فکر کردی باور میکنم
پارسا یه نگاه به من کرد میدونستم میخواد چیکار کنم سرمو تکون دادم که لبمو بوسید دستمو انداختم دور گردنش و شروع کردم به بوسیدنش
بردیا:مثلا اینجوری میکنی که من فکر کنم تو دوست پسرشی
بردیا دستمو گرفت کشید عقب
بردیا:اوا اون روی سگه منو بالا نیار بیا بریم
کاملا معلوم بود مسته
پارسا:میری؟
اوا:اوهوم
از پارسا جدا شدم بردیا مثل وحشی ها منو میکشید انداخت منو توی ماشین اومد نشست
بردیا:یا کاری باهات بکنم
اوا:مثلا میخوای چه گوهی بخوری؟
گوشیم رو اروم از توی کیفم در اوردم رفتم توی شماره تلفنا که هروقت خواست دیونه بازی در بیاره زنگ بزنم به بادیگاردام
داشت با سرعت زیاد میرفت
اوا:اروم
بردیا انگار گوشاش نمیشنید صورتش قرمز شده بود رفت توی یه خرابه نگه داشت منم گوشیم رو سفت چسبیده بودم دستمو کشید اورد پایین
اوا:چرا منو اوردی اینجا
بردیا:الان میفهمی(باصدای مرموز)
از پشت دستامو بست زد زیر پام افتادم زمین
اوا:روانی تیمارستانی داری چیکار میکنی؟(باداد)
از توی ماشینش یه چیز دراز بلند اورد بیرون شبیه شلاق بود
اوا:میخوای با اون چیکار کنی؟
روی پاهام وایسادم بدو بدو کردم که دیدم بردیا داره پشتم میاد رسید بهم با پاش زد به کمرم افتادم زمین که یهویی بردیا اون چیزی که دستش بودو زد روی کمرم
اوا:جیغغعغغ
بردیا:حقته تا تو باشی جنده بازی در نیاری
دوباره یه ضربه دیگه زد روی کمرم زود شماره اردلان رو گرفتم تا جواب داد جیغغ زدم گوشی رو قطع کرد
بردیا:گوشی دستت چیکار میکنه هان
سریع گوشی رو از دستم گرفت و انداخت یه طرف دیگه بلندم کرد نمیتونستم راه برم از درد شدید
بردیا:بیا بریم خونم تازه شروع میشه
واقعا نمیدونستم میخوا چیکار کنه انداخت منو تو ماشین راه افتاد اخرین شانسم که کسی بفهمه رو از دست دادم منو برد خونش....
۵.۲k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.