ویو جونکوک
ویو جونکوک
رفتیم خونه ا/ت من با داداش ا/ت و ا/ت با خواهر من داشتیم حرف میزدیم بعد ا/ت شام رو اورد و خوردیم بعد از شام داشتیم درباره ی مراسم ماما حرف میزدیم که ریوجین نظر داد و گف
ریوجین : ا/ت و جونکوک نظرتون چی به تا مراسم ماما با هم یک اهنگ بسازید و تو مراسم اجرا کنید؟
* اوم فکر خوبی ولی خب سه روز دیگه مراسمه برای ساخت اهنگ حدقل یک هفته طول میکشه و تا موزیک ویدیو رو درست کنیم حدود دو هفته طول بکشه فکر نکنم شدنی باشه
ریوجین : او به این جاش فکر نکرده بودم اوکی
ویو ا/ت
گوشیم زنگ خورد دیدم نوشته قلبم ی نگاه به جونکوک کردم و دیدم که داره با چهره ای عصبی نگاه میکنه داداشم هم همین طور گفتم
* نگران نباشید ایو
- اوکی
ویو ا/ت
جواب دادم دیدم بادیگارد ایو بود گفتم
* بفرماید چیزی شده؟
بادیگارد ایو : بله خانم ا/ت خانم ایو وقتی داشت تمرین میکرد پاش پیچ میخوره و استخون هایش جا به جا میشه ما الان بیمارستانیم اگر میشه هرچه زود تر خودتون رو برسونید
* ب ب ب باشه
ویو ا/ت
بعد از شنیدن اون حرفا گوشی از دستم افتاد و بدو بدو رفتیم سمت در و تا جای که تونستم دویدم که به بیمارستان برسم دیدم جونکوک انگار بانک باباش رو دزد زده عین اسب داشت میدوید رسیدم بیمارستان وقتی ایو رو تو اون حال دیدم بغضم گرفت و رفتم بغلش کردم و تو بغلش گریه کردم با هم حرف زدیم و در حین حرف زدن خوابم برد وقتی چشام رو باز کردم دیدم خونه ی خودم هستم و ایو داره صبحانه درست میکنه و صدام زد و گفت :
ایو : بلند شو خوابالو
* اه تو مگه حالت بعد نبود؟
ایو : چرا بود صب مرخص شدم و کامل خوب شدم نگران نباش الان هم بلند شو برو صورتت رو بشور بعد بیا صبحانه بخوریم باید بریم تمرین
* اوکی
ویو ا/ت
رفتم دستشوی به جونکوک زنگ زدم وگفتم که خونه ی خودم هستم تا نگران نشه بعد از صبحانه خوردن رفتیم حاضر شدیم و رفتیم کمپانی رفتیم سر تمرین من امروز باید تا فردا تمرین میکردم
ادامه دارد.............
بچه ها شاید این هفته نزارم ببخشید 🙏🙏
لطفا از همین حمایت کنید🙏🙏🙏
رفتیم خونه ا/ت من با داداش ا/ت و ا/ت با خواهر من داشتیم حرف میزدیم بعد ا/ت شام رو اورد و خوردیم بعد از شام داشتیم درباره ی مراسم ماما حرف میزدیم که ریوجین نظر داد و گف
ریوجین : ا/ت و جونکوک نظرتون چی به تا مراسم ماما با هم یک اهنگ بسازید و تو مراسم اجرا کنید؟
* اوم فکر خوبی ولی خب سه روز دیگه مراسمه برای ساخت اهنگ حدقل یک هفته طول میکشه و تا موزیک ویدیو رو درست کنیم حدود دو هفته طول بکشه فکر نکنم شدنی باشه
ریوجین : او به این جاش فکر نکرده بودم اوکی
ویو ا/ت
گوشیم زنگ خورد دیدم نوشته قلبم ی نگاه به جونکوک کردم و دیدم که داره با چهره ای عصبی نگاه میکنه داداشم هم همین طور گفتم
* نگران نباشید ایو
- اوکی
ویو ا/ت
جواب دادم دیدم بادیگارد ایو بود گفتم
* بفرماید چیزی شده؟
بادیگارد ایو : بله خانم ا/ت خانم ایو وقتی داشت تمرین میکرد پاش پیچ میخوره و استخون هایش جا به جا میشه ما الان بیمارستانیم اگر میشه هرچه زود تر خودتون رو برسونید
* ب ب ب باشه
ویو ا/ت
بعد از شنیدن اون حرفا گوشی از دستم افتاد و بدو بدو رفتیم سمت در و تا جای که تونستم دویدم که به بیمارستان برسم دیدم جونکوک انگار بانک باباش رو دزد زده عین اسب داشت میدوید رسیدم بیمارستان وقتی ایو رو تو اون حال دیدم بغضم گرفت و رفتم بغلش کردم و تو بغلش گریه کردم با هم حرف زدیم و در حین حرف زدن خوابم برد وقتی چشام رو باز کردم دیدم خونه ی خودم هستم و ایو داره صبحانه درست میکنه و صدام زد و گفت :
ایو : بلند شو خوابالو
* اه تو مگه حالت بعد نبود؟
ایو : چرا بود صب مرخص شدم و کامل خوب شدم نگران نباش الان هم بلند شو برو صورتت رو بشور بعد بیا صبحانه بخوریم باید بریم تمرین
* اوکی
ویو ا/ت
رفتم دستشوی به جونکوک زنگ زدم وگفتم که خونه ی خودم هستم تا نگران نشه بعد از صبحانه خوردن رفتیم حاضر شدیم و رفتیم کمپانی رفتیم سر تمرین من امروز باید تا فردا تمرین میکردم
ادامه دارد.............
بچه ها شاید این هفته نزارم ببخشید 🙏🙏
لطفا از همین حمایت کنید🙏🙏🙏
۵.۲k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.