پارت 30 خون ملکه خاص
پارت 30 خون ملکه خاص
« ویو ا.ت »
کوک برای بار دوم ازم دفاع کرد خیلی خوشحال بودم که میگفت من عشقشم من ملکه اشم حتی اینکه کرلی اشک هام رو لیس میزد که گریه نکنم منو بیشتر خوشحال میکرد که کوک اومد سمتم من هنوز تو شک بودم اما وقتی کوک رو دید بی اختیار کرلی رو ول کردم و دستم دور گردن کوک حلقه کردم و لباش رو جلو همه بوسیدم که کوک خودش و ازم جدا کرد و گفت با این کار ها امشب بهت راحت نمیگیرم پس بیشتر تحریکم نکن عروسک که دیدم برآید استایل بغلم کرد که گفتم
کوک چکار میکنی بزارم زمین
_ نه عسلم تو پات از دیروز درد میکنه که افتادی ( خنده )
+ آخه کرلی چی (که دیدم داره پشتمون میاد)
_ داره میاد
وارد عمارت شدیم و کوک منو برد توی اتاق مون روی تخت گذاشت و گفت الان ساعت ۲ ظهره
+ چیییی کی دو شد
_ امروز متوجه زمان نمیشی پرنسس
_ اول برو حموم و کرلی هم ببر بشور بعد بیا بیرون لباس عروست رو برات تا اون موقع میارن بعد برای کرلی هم ی لباس خیلی قشنگ سفارش دادم اونم میارن جفتتون لباس بپوشید بعد از.ت آرایشگر میاد که ارایشت کنه بعد چند نفر میان مو هات رو درست کنن عروسی ساعت ۶ شروع میشه ما باید ۷ اونجا باشیم راستی غذات هم به موقع برات میارن حتما بخور اوکی
+ باشه فقط تو چی
- منم چند تا کار برای عروسی دارم انجام میدم و حاضر میشم و میام دنبالت
+ آها باشه
_ فعلا پرنسسم
+ فعلا
کوک رفت منم لباس هام رو در آوردم با کرلی رفتم حموم بعد ی ساعت اومدیم بیرون که لباس عروسم روی تخت بود که صدای در اومد و یکی گفت ملکه اومدید بیرون برای کمک کردن و پوشیدن لباس عروس اومدیم میشه بیایم
گفتم آره
هنوز حوله تنم بود حوله کرلی هم تنش کرده بودم
که اومدن داخل و گفتن میشه حوله تون رو در بیارید لطفاً
که منم گفتم آره
« پایان پارت 30 »
« ویو ا.ت »
کوک برای بار دوم ازم دفاع کرد خیلی خوشحال بودم که میگفت من عشقشم من ملکه اشم حتی اینکه کرلی اشک هام رو لیس میزد که گریه نکنم منو بیشتر خوشحال میکرد که کوک اومد سمتم من هنوز تو شک بودم اما وقتی کوک رو دید بی اختیار کرلی رو ول کردم و دستم دور گردن کوک حلقه کردم و لباش رو جلو همه بوسیدم که کوک خودش و ازم جدا کرد و گفت با این کار ها امشب بهت راحت نمیگیرم پس بیشتر تحریکم نکن عروسک که دیدم برآید استایل بغلم کرد که گفتم
کوک چکار میکنی بزارم زمین
_ نه عسلم تو پات از دیروز درد میکنه که افتادی ( خنده )
+ آخه کرلی چی (که دیدم داره پشتمون میاد)
_ داره میاد
وارد عمارت شدیم و کوک منو برد توی اتاق مون روی تخت گذاشت و گفت الان ساعت ۲ ظهره
+ چیییی کی دو شد
_ امروز متوجه زمان نمیشی پرنسس
_ اول برو حموم و کرلی هم ببر بشور بعد بیا بیرون لباس عروست رو برات تا اون موقع میارن بعد برای کرلی هم ی لباس خیلی قشنگ سفارش دادم اونم میارن جفتتون لباس بپوشید بعد از.ت آرایشگر میاد که ارایشت کنه بعد چند نفر میان مو هات رو درست کنن عروسی ساعت ۶ شروع میشه ما باید ۷ اونجا باشیم راستی غذات هم به موقع برات میارن حتما بخور اوکی
+ باشه فقط تو چی
- منم چند تا کار برای عروسی دارم انجام میدم و حاضر میشم و میام دنبالت
+ آها باشه
_ فعلا پرنسسم
+ فعلا
کوک رفت منم لباس هام رو در آوردم با کرلی رفتم حموم بعد ی ساعت اومدیم بیرون که لباس عروسم روی تخت بود که صدای در اومد و یکی گفت ملکه اومدید بیرون برای کمک کردن و پوشیدن لباس عروس اومدیم میشه بیایم
گفتم آره
هنوز حوله تنم بود حوله کرلی هم تنش کرده بودم
که اومدن داخل و گفتن میشه حوله تون رو در بیارید لطفاً
که منم گفتم آره
« پایان پارت 30 »
۲.۶k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.