داغ رده

داغ كرده
گونه هايم
امروز
از هر خياباني كه گذر كردم
همه فهميدند
ماجرايِ خوابِ ديشب را...
خداكند
سرخ نشده باشد
لب هايت
امروز از هر كوچه اي بگذري
همه ميفهمند
ماجراي ديشب را...
دیدگاه ها (۳)

مرديست چهل و پنج ساله، آرام و موقرنگاهش پر است از حرفهای نگف...

مدتی هست به دلسوزی خود مشغولمکه دلم بند نفس‌های کسی هست که ن...

از در بالا رفتم پله ها را باز کردملباس خوابم را خواندم و دکم...

نمی دانم چرا تحمل جمعیت را ندارم ..تحمل زندگی فامیلی را ندار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط