پارتشصتسه غریبه آشنا

#پارت_شصت_سه #غریبه آشنا
تانیا:
رفتیم پیش سهون
-سلام بانوی جوان
+سلام
-تو ک گفتی بهتر نمیام
+باتو نمیخواستم بیام دونگهه ک فرق میکنه
-اینطوریاستتتت
+بلههه اینطوریاست
دونگهه:خیلی خب دیگه بحث نکنید بیاید بریم

ییکم راه رفتیم تا برسیم به کوه،وقتی ک خواستیم بریم بالا تلفن سهون زنگ زد
-بله
-سلام هیونگ
-جلسه؟
-خیلی خب
-زود خودمو میرسونم
-فعلا

+میخوای بری سهونا
-اهوم،واقعا ببخشید...دونگهه جان شما برید منم برمیگردم تا دفعه بعد
دونگهه:باشه داداش توام یواش برو
-باشه،پس من رفتم

سهون ک داشت میرفت همینجوری خیره شده بودم به رفتنش
دونگهه:تانیا بیا بریم دیگه،چرا ایستادی
+هان باشه بریم آخه دلم نمیخواست بره
-تا الان ک داشتید همدیگه رو میکشتید
+خب هرچقدرم دعوا کنم باهاش تو دلم یه چیزی دیگه میگذره
-باشه فعلا بیا بریم

شروع کردیم دوتایی از کوه بالا رفتن...حدود دوساعت بود ک داشتیم بالا میرفتیم
+دونگهه من خسته شدم
-باشه بیا بشینیم رو اون سنگ بزرگه

کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
دیدگاه ها (۲)

#پارت_شصت_چهار #غریبه_آشنادونگهه:نشستیم رو سنگ،آب خوردیم...ا...

#xiubeak #exo #fanart #درخواستی

#پارت_شصت_دو #غریبه_آشنادونگهه:سخون ک اومد تنها بود و گفت با...

#پارت_شصت_یک #غریبه_آشناتانیا:داشتم غر میزدم و کولمو چمع میک...

هنرمن کوچولوی من

پارت ۱۴ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط