عشق.واقعی.من
#عشق.واقعی.من
#پارت5
عربدع زد مگ نگفتع بودم طاها یع امشبو نخوری اوکی باش خوردی مگ من با لشم بت نگفتم زیاد روی نکن یع امشبو کوفتمون نکن هاا
سرم پایین بود هیچی نمیتونسم بگم چیزیم نداشتم ک بگم همع حرفاش درست بود
مبین داد زد حرف بزن
اروم گفتم هیسس اروم رها خابع بیا بریم بشینیم حرف میزنیم
با تعجب داشت بم نگا میکرد اروم رفتم جلو شکیب نشستم
شکیب گفت چرا حداقل نیومدی سمت ما ت ک همش همین کارو میکردی موقع مستی
ااروم گفتم خاستم بیام نمیدونم چیشد رفتم بالا ک بخابم در اتاق و ک باز کردم دیدم رها جلو ایینس فک کردم پریاس بدش دیگ نفهمیدم چیشد
سرمو نداختم پایین
مبین پرسید از کجا میدونی اسمش رهاس
گفتم خودش گفت
با تعجب گفت تو گفتی خابع ک
گفتم ار خابع ولی اول بیدار شد یکم حرف زدیم ماجرارو واسم تعریف کرد بد شرو کرد ب گریع کردن بد خابش برد ت بغل...یهو فهمیدم چ زری زدم سوکوت کردم
شکیب با تعجب گفت ت ک بغلش نکردی مگ ن
فقد داشتم نگاش میکرد
گفت بغلش کردی
اروم گفتم داشت گریع میکرد خاستم یکم ارومش کنم
مبین با تعجب گفت اجازع داد بغلش کنی ؟
دلخور گفتم وا مبین مگ جنم ک اونقد بترسع ک نزارع بش نزدیک شم
مبین گفت ن منظورم از ت نبود ناراحت نشو رها کلن نمیزارع جنس مخالف بغلش کنع ولی جالبع رو ت اعتراضی هم نکردع
گفتم همم اها
یکم ت سوکوت گذشت ک یهو مبین گفت وایسا ببینم اصن رها چرا پیش طاها خابید دیشب
ک شکیب گفت دیشب رها حالش اصن خوب نبود نمیتونس راه برع ب منو توعم ک اجازع نمید بغلش کنیم ببریمش ت یع اتاق دیگ مجبور شدیم بزاریم همونجا رو تخت بخابع
مبین اروم گفت اها
یکم ک گذشت ناخاستع پرسیدم امم شکیب رها رل دارع
مبین برزخ نگام کرد ولی شکیب با تعجب نگام میکرد
گفتم ها چیع چی گفتم مگ
شکیب گفت ن ندارع ولی
سریع گفتم ولی چی
گفت ولی احتمالن ارش میخاد با رها رل بزنع چون دیشب زیاد بهش نگا میکرد امارشم از دخترا گرفتع بود
با عصبانیتی ک نمیدونم یهو چجوری از کجا اومد گفتم غلط کرد ب کسی ک مال منع نگا کردع
شکیب با تعجب گفت مال ت؟
یهو بخودم اومدم گفتم ها امم خو من روش مهر مالکیت زدم پس مال منع
مبین گفت خفع شو طاها
گفتم چرا
شکیب گفت حسی داری بهش ....
ادامه دارد ....
#پارت5
عربدع زد مگ نگفتع بودم طاها یع امشبو نخوری اوکی باش خوردی مگ من با لشم بت نگفتم زیاد روی نکن یع امشبو کوفتمون نکن هاا
سرم پایین بود هیچی نمیتونسم بگم چیزیم نداشتم ک بگم همع حرفاش درست بود
مبین داد زد حرف بزن
اروم گفتم هیسس اروم رها خابع بیا بریم بشینیم حرف میزنیم
با تعجب داشت بم نگا میکرد اروم رفتم جلو شکیب نشستم
شکیب گفت چرا حداقل نیومدی سمت ما ت ک همش همین کارو میکردی موقع مستی
ااروم گفتم خاستم بیام نمیدونم چیشد رفتم بالا ک بخابم در اتاق و ک باز کردم دیدم رها جلو ایینس فک کردم پریاس بدش دیگ نفهمیدم چیشد
سرمو نداختم پایین
مبین پرسید از کجا میدونی اسمش رهاس
گفتم خودش گفت
با تعجب گفت تو گفتی خابع ک
گفتم ار خابع ولی اول بیدار شد یکم حرف زدیم ماجرارو واسم تعریف کرد بد شرو کرد ب گریع کردن بد خابش برد ت بغل...یهو فهمیدم چ زری زدم سوکوت کردم
شکیب با تعجب گفت ت ک بغلش نکردی مگ ن
فقد داشتم نگاش میکرد
گفت بغلش کردی
اروم گفتم داشت گریع میکرد خاستم یکم ارومش کنم
مبین با تعجب گفت اجازع داد بغلش کنی ؟
دلخور گفتم وا مبین مگ جنم ک اونقد بترسع ک نزارع بش نزدیک شم
مبین گفت ن منظورم از ت نبود ناراحت نشو رها کلن نمیزارع جنس مخالف بغلش کنع ولی جالبع رو ت اعتراضی هم نکردع
گفتم همم اها
یکم ت سوکوت گذشت ک یهو مبین گفت وایسا ببینم اصن رها چرا پیش طاها خابید دیشب
ک شکیب گفت دیشب رها حالش اصن خوب نبود نمیتونس راه برع ب منو توعم ک اجازع نمید بغلش کنیم ببریمش ت یع اتاق دیگ مجبور شدیم بزاریم همونجا رو تخت بخابع
مبین اروم گفت اها
یکم ک گذشت ناخاستع پرسیدم امم شکیب رها رل دارع
مبین برزخ نگام کرد ولی شکیب با تعجب نگام میکرد
گفتم ها چیع چی گفتم مگ
شکیب گفت ن ندارع ولی
سریع گفتم ولی چی
گفت ولی احتمالن ارش میخاد با رها رل بزنع چون دیشب زیاد بهش نگا میکرد امارشم از دخترا گرفتع بود
با عصبانیتی ک نمیدونم یهو چجوری از کجا اومد گفتم غلط کرد ب کسی ک مال منع نگا کردع
شکیب با تعجب گفت مال ت؟
یهو بخودم اومدم گفتم ها امم خو من روش مهر مالکیت زدم پس مال منع
مبین گفت خفع شو طاها
گفتم چرا
شکیب گفت حسی داری بهش ....
ادامه دارد ....
۶۵.۰k
۲۶ بهمن ۱۳۹۹