p3
ات ویو
لعنتی ...فقط عنمون کم بود اونم اومد...(پوففففف)
رسیدم خونه در باز کردم همینجور مستقیم پله هارو ميرفتم و ی شیرجه روی تخت خوابم زدم....
ات:هیچی مثل خودت نمیشه..(با لبخند پیروزمندانه)
و بعد چشماش ب خواب عمیقی رفت..
لعنتی ...فقط عنمون کم بود اونم اومد...(پوففففف)
رسیدم خونه در باز کردم همینجور مستقیم پله هارو ميرفتم و ی شیرجه روی تخت خوابم زدم....
ات:هیچی مثل خودت نمیشه..(با لبخند پیروزمندانه)
و بعد چشماش ب خواب عمیقی رفت..
۳.۵k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.