پارت ۴
پارت ۴
ات: اون پسره باورم نمیشه
چقدر دنیا کوچیکههه
خدایا شکرتتت
نشستم و به قد و قامتش موقع اسب سواری نگاه میکردم( این گفتم یاد قد و بالای تو رعنارو بنازم افتادم😂)
بعد تقریبا ۲ ساعت هیچی از مسابقه نفهمیدم فقط به تهیونگ خیره شدم که مسابقه تموم شد
تهیونگ ؟ باورم نمیشه اون نفر دوم شد ؟ اون که خیلی خوب بود .
از زبان راوی : تهیونگ عصبانی به پشت صحنه میره و ات هم دنبالش میره که صدای شکستن چیزی میاد ات نگران میشه و در باز میکنه که ناگهان یه شیشه به سمتش پرتاب میشه
از زبان ات:
رفتم تا تهیونگ و ببینم و بهش قوت قلب بدم رفتم جلو دری که تهیونگ داخلش بود صدای شکستن شیشه بود فکر کنم نگران تهیونگ شدم و یواش درو باز کردم تا ببینم چی شده رفتم داخل و یهو دیدم یه چیزی به سمتم پرتاب شد
بعدش دیگه هیچی نفهمیدم و روی زمین افتادم
ادامه دارد..
بچه ها یه پارت دیگه هم بزارم؟
ات: اون پسره باورم نمیشه
چقدر دنیا کوچیکههه
خدایا شکرتتت
نشستم و به قد و قامتش موقع اسب سواری نگاه میکردم( این گفتم یاد قد و بالای تو رعنارو بنازم افتادم😂)
بعد تقریبا ۲ ساعت هیچی از مسابقه نفهمیدم فقط به تهیونگ خیره شدم که مسابقه تموم شد
تهیونگ ؟ باورم نمیشه اون نفر دوم شد ؟ اون که خیلی خوب بود .
از زبان راوی : تهیونگ عصبانی به پشت صحنه میره و ات هم دنبالش میره که صدای شکستن چیزی میاد ات نگران میشه و در باز میکنه که ناگهان یه شیشه به سمتش پرتاب میشه
از زبان ات:
رفتم تا تهیونگ و ببینم و بهش قوت قلب بدم رفتم جلو دری که تهیونگ داخلش بود صدای شکستن شیشه بود فکر کنم نگران تهیونگ شدم و یواش درو باز کردم تا ببینم چی شده رفتم داخل و یهو دیدم یه چیزی به سمتم پرتاب شد
بعدش دیگه هیچی نفهمیدم و روی زمین افتادم
ادامه دارد..
بچه ها یه پارت دیگه هم بزارم؟
۴.۸k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.