مروارید آبی

مروارید آبی
Part ⁵³
_(خنده) لانا شوخی کردم ببخشید
+ با این حرفش خیلی ناراحت شدم واقعا که برات متاسفم کوک
گوشی و قطع کردم و گذاشتم رو حالت پرواز کم کم اماده خواب بودم لباس خوابم و پوشیدم و سیاهی...
ویو کوک
تو این شیش ماه از دور محافظ های برای لانا میزاشتم تا مراقبش باشن و ازش چشم برندارن دیشب جیمین خبر مرگ می گی (دشمنش) و اوردن مثل اینکه به دست یکی از دشمناش کشته شده خوشحال بودم که لانا رو میتونم بیارم پیش خودم تا براش یه زندگی خوبی درست کنم با خوشحالی شب بود تو شرکت بودم که گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود وقتی جواب دادم صدای لانا رو شنیدم...
قلبم... الان فهمیدم وقتی میگن قلبم اکلیل ترشح کرد یعنی چی... دلم برای صدای پاکش که ارامش به زندگیم میداد تنگ شده بود...
خواستم عوض این شیش ماه و دربیارم که زنگ نزده بود بهم و ازم خبر نگرفته بود وقتی کرمم و ریختم قطع کرد مطمئن بودم ناراحت شد
با یع خط دیگه بهش زنگ زدم که جواب داد ولی ایندفعه تا گفتم واقعیت نداره و شوخی کردم قطع کرد و گوشیش و خاموش کرد ولی گفت فردا میاد خون بابام اه گندش بزنن برم خونشون میفهمن این شیش ماه من و لانا از هم جدا زندگی میکردیم چاره ای ندارم باید بعد از اینکه رفت خونه بابام برم دنبالش و از دلش دربیارم و برگردونم عمارتم
با همین فکرا از شرکت زدم بیرون و سوار ماشین شدم.. به سمت عمارت رانندگی میکردم و برای زندگیم فانتزی های زیادی میکشیدم...
رسیدم عمارت مثل همیشه تاریک و ساکت رفتم بالا و لباس مو عوض کردم و گرفتم خوابیدم....


#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
دیدگاه ها (۰)

مروارید آبیPart ⁵⁴ویو لانا صبح با نور خورشید که افتاده بود ر...

مروارید آبیPart ⁵⁵ سرم تو گوشی بود که با بوق ماشین پشت سری ا...

مروارید آبیPart ⁵²شیش ماه بعد.... یکم آوریل 2014ویو لاناتو...

این پارت و یادم رفت اپ کنم

خودم اسمشو پیدا کردم چرا من خوابیده بودم تا اینکه گوشیم زنگ ...

پارت هدیهپارت چهارم خدایی این کی بود؟اصلا ولش رفتم تو مامانم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط