تکپارتی درخواستی
تکپارتی درخواستی
#هیسونگ
وقتی تو دعوا میزنتت
نویسنده: https://wisgoon.com/svt.carat
•
•
هیسونگ بعد از دعوا داشت با عصبانیت به ا.ت نگاه میکرد..
نتونست عصبانیتشو کنترل کنه و زد تو گوش ا.ت جوری که ا.ت روی زمین افتاد و چشماش اشکی شد.
هیسونگ با دیدن چشمای اشکی ا.ت هول شد
ا.ت با عصبانیت به اتاق رفت و گریه کرد بعد از چند دقیقه هیسونگ در اتاق ا.ت رو زد
هیسونگ : ا.ت میتونم بیام داخل؟ میدونم ازم ناراحتی بیا باهم حرف بزنیم باشه؟
ا.ت : . . .
هیسونگ بدون حرفی وارد اتاق شد و با صحنه گریه های ا.ت بیشتر ناراحت شد نزدیک ا.ت شد گونش رو بوسید واونو تو بغل گرمش گرفت ولی ا.ت هولش داد..
هیسونگ: میدونم ازم ناراحتی ولی بهرحال من میخوام باهات اشتی کنم ا.ت خانوم
هیسونگ بدون حرفی میره سوپر مارکت از اونجایی که میدونه ا.ت عاشق خوراکیه خوراکی های موردعلاقشو براش میخره و به خونه میاد
هیسونگ : ا.ت خانم حالا چی؟؟ بازم نمیخوای باهام اشتی کنی؟؟ من که ازت عذر خواهی کردم
ا.ت بدون حرفی هیسونگ رو بغل کرد.. و هیسونگ هم اونو تو آغوش گرمش گرفت : )
#هیسونگ
وقتی تو دعوا میزنتت
نویسنده: https://wisgoon.com/svt.carat
•
•
هیسونگ بعد از دعوا داشت با عصبانیت به ا.ت نگاه میکرد..
نتونست عصبانیتشو کنترل کنه و زد تو گوش ا.ت جوری که ا.ت روی زمین افتاد و چشماش اشکی شد.
هیسونگ با دیدن چشمای اشکی ا.ت هول شد
ا.ت با عصبانیت به اتاق رفت و گریه کرد بعد از چند دقیقه هیسونگ در اتاق ا.ت رو زد
هیسونگ : ا.ت میتونم بیام داخل؟ میدونم ازم ناراحتی بیا باهم حرف بزنیم باشه؟
ا.ت : . . .
هیسونگ بدون حرفی وارد اتاق شد و با صحنه گریه های ا.ت بیشتر ناراحت شد نزدیک ا.ت شد گونش رو بوسید واونو تو بغل گرمش گرفت ولی ا.ت هولش داد..
هیسونگ: میدونم ازم ناراحتی ولی بهرحال من میخوام باهات اشتی کنم ا.ت خانوم
هیسونگ بدون حرفی میره سوپر مارکت از اونجایی که میدونه ا.ت عاشق خوراکیه خوراکی های موردعلاقشو براش میخره و به خونه میاد
هیسونگ : ا.ت خانم حالا چی؟؟ بازم نمیخوای باهام اشتی کنی؟؟ من که ازت عذر خواهی کردم
ا.ت بدون حرفی هیسونگ رو بغل کرد.. و هیسونگ هم اونو تو آغوش گرمش گرفت : )
۹.۵k
۱۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.